من 17 سالمه🙂من 1سالی با یه دختر ارتباط داشتم😅خیلی ارتباط سالمی باهم داشتیم،در این حد که بیشتر به همدیگه برای آینده انگیزه میدادیم و هروقت ناراحت بودیم به همدیگه پیام میدادیم..، نمیخوام بگم عاشقش بودم ولی من خیلی دوسش داشتم،اونم همینطور..
ولی خب مجبور شد به دلیلی بره😄 از آشناهامون بود..خیلی بهش فک میکنم...در مورد کوچک ترین چیزی که در موردش باشه فک میکنم🙂خب اذیت میشم🙁
من کلاس 11ام هستم..سال بعد کنکور دارم و همیشه به فکر آینده بودم و هستم،ولی خب ثانیه ای نیست بهش فک نکنم🙂ازش دلخور نیستم چون مجبور بود😅مثلا به یه چیزایی فک میکنم خیلی ناراحت میشم🙂💔نظرتون چیه؟
شازده کوچولو به حرفش ادامه داد : « شماها خیلی زیبایید اما تو خالی هستید برای شما نمی شود مرد البته مطمئناً گل من هم از نگاه یک رهگذر عادی ،شبیه شماست؛ اما برای من او خیلی مهمتر از همه ی شماست،به خاطر اینکه او تنها گلی است که به او آب داده ام،تنها گلی که او را در زیر حباب شیشه ای قرار داده ام ،تنها گلی که برایش حفاظی درست کرده ام،تنها گلی که کرمهای روی آن را کشته ام البته به جز دو یا سه کرمی که برایش تبدیل به پروانه شوند او تنها گلی است که به غرولندها یا خودستاییها،یا گهگاه سکوت او گوش داده ام. به خاطر اینکه او گل سرخ من است.🧸🫀