یه ماجرای عجیب(اگه باردارید یا میترسید نیاید)

عه تونَم بچه ملایری؟

خدا رحمت شون کنه عزیزم. من بچه بودم میگفتم بر زمین نازنین خانم😂 فک میکردم نازنین رو باید بعدش حتما خانم بگم

تصمیم گرفتم بگم چون شب خودمم میترسم 😐😂💔

من فکر کنم یکی توی اون اتاق کشته شده بوده بعد نفرین کرده بوده هر کسی وارد این اتاق بشه بلایی سرش بیاد...این دخترا که اینجا بودن هم به طرز عجیبی کشته شدن و دلیل اینکه برمیگردن اون اتاق سر اینه...

منم داشتم اینو میخوندم صدای تق تق در اومد رفتم نگاه کردم سایه یکی افتاده بوده داشتم قبض روح میشدم یهو سایه محو شد دیدم دوباره در زد رفتم دیدم داداشمه 😑😑 باز اومدم ادامه اینو بخونم 

منو مادرم با هم زندگی می‌کنیم 

چفد شبیه فیلم خوابگاه دختران بود

بچه بودیم تو خونه ما هم بود ولی فقط داداشم میدید ولی خوب بود یعنی فقط ی هاله نور میدید خیلییی هم رزق و روزیمون زیاد شد سر سال نشده بابام خونه خرید ، مامانم میگفت پشیمونم چرا همون خونه رو نخریدم😂 

اره عزیزم  

😍وای رولَهههه

ی برنامه مخصوص مادرای ک بچه کوچیک دارن یا باردارن

اسی اومدم که بگم قدرت نویسندگیت خیلی عالیه..ازش استفاده کن

ن عزیزم اینا همشون داستان هستن.شاید گاهی پیش بیاد کسایی براشون اتفاقایی افتاده باشه .داییم که جوان بوده داخل روستا نصف شب میره باغ یه زن میاد تا صبح پیشش و وادارش میکنه باهاش را.بطه برقرار کنه وقتی اینکارو باهاش میکنه تا صبح یهو غیب میشه جلو چشمش .مادرم میگه داییت تعریف میکرده زنه به حدی زور داشته نمیتونستم ازش فرار کنم.بعدا که غیب میشه میفهمه انسان نبوده و چندین بار هم به سراغش میاد.الان داییم فوت شده تو سن 42 سالگی فوت کرد

  دوسه نفر دیگم هستن ملایر.یکیشون سمت اداره برقه .مام برق بالا.یکی دیگه هم یادم نیست کدوم وریه.شما کدوم وری 

بزرگترین عقلانیت من در زندگیم این بود، که دیشب جلو خودمو گرفتم که این تاپیک نیام.  همین الان هم که روزه داشتم اجابت مزاج میکردم تو خودم

یه چیزی بگم

منم بیست سال پیش تجربه خوابگاه دارم

وقتی ترم اول وارد میشی و کسیو نمیشناسی

کم کم واسه اینکه از تنهایی در بیای بیرون اکیپ هایی تشکیل میشه ک شبها دور هم جمع میشن تو یه اتاق و حرف میزنن

یادمه کم کم حرفها ترسناک میشد و حرف جن و روح و این مسایل و بعد هم احضار...

قبول دارید ک هیجان انگیزه

یادمه منم یبار تو جلسات احضار شرکت داشتم ک واقعا ترسناک بود و میتونم ب جرات بگم ک واقعیت داشت

متاسفانه

بعد اون من شبها معمولا اشفته میخوابم

کابوس میبینم جیغ میزنم و تو خواب ب همسرم میگم اون کیه

گوشه اتاقو نشون میدم

البته خودم اصلا یادم نمیاد تو خوابم

ولی اون قضایا روی اعصابم تاثیر کذاشته

و اصلا ب وجود روح و جن اعتقاد ندارم ولی اینو میدونم ی مسایل ماورایی هست کبهتره ما ورود نکنیم بهش

ولی به ورودی های جدید  خوابگاه سفارش میکنم هیچوقت تو این گروها نباشین و اینکارو انحام ندین