تا چه حد بود مخالفت شون؟
همچنان هم باهاتون خوب نیستن یا اینکه خوب شدید و فراموش شد؟
شدیدا مخالف بودن در حدی که شب عروسیم گفتم تا کاری نکنن طلاق بگیرم ولم نمیکنن ولی الان میگن خیلی خوبی
مننن...پدرمادرهمسرم مخالف بودن بااینکه مادرش خودش منوانتخاب کرد اما بعده چن روزگفته بود نه. اخرشم بعده ۳ماه شوهرمو راضی کردن طلاقم بده
من تا حدی مخالف بودن
بله الان بعد ده سال همچنان برداشت های منفی از هر کار و حرف من دارند و طرز فکرشون در باطن ذره ای تغیر نداشته فقط چون شوهرم دیگه بهم اعتقاد داره حفظ ظاهر می‌کنند تا عصبانی بشن و حرف دلشون از دهنشون بپره بیرون
من مخالف بودن به خاطر اینکه خواهرم با شوهر سابق دختر دایی مادرشوهرم ازدواج کرده بود اما الان خیلیم دوسم دارن
عمه های شوهرم مخالف بودن پدرشوهرمم پر میکردن٫ماه اول پدرشوهرم یکم سر سنگین بود ولی الان عالیههههه عاشقشونم
اصلا با چنین موردی ازدواج نکن عزیز دلم چون حسرت خیلی چیزها به دلت میمونه و هیچوقت اونقدر که دوست داری و لایقت هست صاف و صادق تو خانوادشون باهات نمیشن
من
به دلایل خیلی مسخره که واقعا اهمیت نداشت
بعدا بهتر شدن ولی صمیمی نیستیم
زندگی هم نسبتا خوبه
منو شوهرم با هم دوست شدیم و ازدواج کردیم ، من انتخاب شوهرم بودم، در حدی مخالف بودن که از حسودی حناااق گرفتن و کلا قطع رابطه کردن و عقد و عروسیم نیومدن و خداروشکر پاشون بریده شد از زندگیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
