من یه ساله ازدواج کردم ، کلا دوبار برادر شوهرامو و جاریامو دیدم . شوهرم میگه ازونموقع که ازدواج کردم برادرام باهام بد شدن! فکر میکردم جای برادر نداشته ام را میگیرن ، اما همش فکر و خیال بود
برا منم ایجور بودن بعد ازدواج درست شدن😂😂
چی بگم
چون جارین
من جاری ندارم ولی زندایی های شوهرم یجا که جمع میشیدیم محلشون نمیزاشتم یکیش گفته بود افاده ای هس ولی در کل بهشون رو نمیدم با یکیش هم همسایه هستم دم به دیقه واسم وسایل میفرسته که باهاش صمیمی بشم
دنیا همینه. .مخصوصاا جاریا همیشه با هم بد هستن. .علتشو نمیفهمم انگار هوو هستن🙄منم دومی هستم جاری بزرگم ازاولم با هام بد بود االانم ک این همه سال میگذره بازم همونه کارش غیبت از منه😆اون دوتا هم خیلی خوب نیستن اما ن در حد اولی
به خاطر رفتار های خوانواده شوهرته احتمالا به شما بیشتر توجه میکنن
اونیکی حسودیش شده
من عروس بزرگم و اخلاقم اینه ک خیلی دیرجوشم شاید جاریام هم اینجوری در موردم فکر کنن ولی واقعا با کسی مشکلی ندارم وقتی ببینمشون باهاشون خوش اخلاقم ولی زیادی صمیمی نمیشم
یک چیزی رو برا خودت حل کن تا ابد :
خانواده همسر هرگزززز جای خانواده خودت رو نمیتونه پر کنه
اونا فقط یک عده انسان هستن که به واسطه وصلت تو و همسرت جز اشناها میشن، تمام
اینجوری تا اخر عمرت نه توقعی داری نه ازشون ناراحت میشی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
