خانوما من مادرشوهرم از اون مادرشوهرای قدیمی هست که فکر میکنه عروس باید اونو بزاره بالا سرش حلوا حلوا کنه.توی این بیست و چند سالی که عروسش هستم هر محبتی میتونستم بهش کردم.مریضیاش کنارش بودم.بیستر از مادر خودم به اون رسیدگی کردم.باور میکنید تا حالا یه بار مامانمو دکتر نبردم چون مامانم آدمی نیست که زحمتشو بندازه گردن دختراش.ولی این مادرشوهرم از عروس فوق العاده انتظار داره.الانم گیر داده میخوام زانوهاموعمل کنم.فلانی عمل کرده منم باید عمل کنم.الانم انتظار داره عمل کرد من ازش مراقبت کنم.به نظرتون چجوری رفتار کنم دست از سرم برداره.من خودم زانوم درد میکنه و زیاد نمیتونم سرپا وایستم.ولی به هیچ جاش نیست و انتظار داره بعد از عمل بیاد و من ازش مراقبت کنم.
گفته بودی که چرا محو تماشای منی **** وآنچنان مات که یکدم مژه برهم نزنی*** مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود****ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
پیشنهاد بده با هم برید عمل . البته میدونم عمل نمیکنی ولی برای اینکه برسونی توهم زانو درد داری میگم . مقلا اینطور که مادرجان منم زانو درد دارم بیام با هم بریم عمل .
بنویسید که این مرده به عشق - بر سر قبر خویش گریه نکرد - میلاد مزارش هم که رسید - غم را با دل خویش لمس نکرد
ما خودمون اجازه میدیم دیگران چجوری باما رفتار کنن و سطح توقعشون چه اندازه باشه....پس مقصر خودتون هست ...
من بهش محبت میکنم چون مثل مادرم دوستش دارم.چون خودمم مادر شوهر میشم و میخوام عروسم احترامم رو داشته باشه.ولی متاسفانه مادرشوهرم احترام گذاشتن رو با وظیفه اشتباه گرفته.
گفته بودی که چرا محو تماشای منی **** وآنچنان مات که یکدم مژه برهم نزنی*** مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود****ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
اگه نمینونید بش بگید باید پرستار بگیری من خودمم بدنم مشکل داره فردا کی بیاد ازم مراقبت کنه
پرستار هم بگیریم باید خورد و خوراک پرستار و برادرشوهر مجرد و پدرشوهر بازم بیفته گردن من.به هیچ وجه راضی نمیشه بره خونه خودش مطمئنن تا یه سال پلاس میشه خونه من.
گفته بودی که چرا محو تماشای منی **** وآنچنان مات که یکدم مژه برهم نزنی*** مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود****ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
فقط باید مقاومت کنی . اینجور ادمها همیشه طلب دارن از اطرافیان . ولی خوب خدایی زوره
به شوهرم گفتم من پیشش نمیمونم.و ازش پرستاری نمیکنم.اون بدبخت هم باور میکنی نیم ساعت با مامانش حرف زد که عمل راحت نیست و هزار تا باید مشکلو تحمل کنی،ولی مرغ مادرشوهرم یه پا داره.
گفته بودی که چرا محو تماشای منی **** وآنچنان مات که یکدم مژه برهم نزنی*** مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود****ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی