کندن نه می تونم ازش دل بکنم 
نه دیگه نای ادامه دادن دارم 
دیگه چشام از دیدنش ذوق نمیکنه گرمی دستش بهم آرامش نمیده ....کنارش بودن حالم رو خوب نمیکنه ...اما بازم دوسش دارم اما نمی تونم هم ادامه بدم حوصله چرت و پرت های خواهر مادرش و ندارم 
خسته ام خیلی خسته ....
نه راه پیش دارم نه پس