برید کنار مامان شنگول و منگول و حبه انگورم ناله کنه
حبه انگور شب با کلی گریه و مقاومت به نخوابیدن ساعت دوازده میخوابه
۵صب با گریه و داد بیدارمیشه ،یساعت باهاش کلنجار میرم تابخوابه تا بیام دراز بکشم ۷باید پسرمو بیدارکنم و صبحونه و راهیش کنم
میام دوباره ولو میشم گربه خونه که دخترم باشه لای در اتاق میگه مامان من بیدار شدم بیا موهامو جمع کن بعد من میخوام خودم جرررر بدم میگم هشت و نیم باید بری برو بخواب میگه من دیگه بیدارشدم
خلاصه برپا ،خانم راهبنداز ،اونم میره منم از خداخواسته خودم پرت میکنم رو تخت دودقه نشده جغله انگشت میکنه تو چشمم که پاشو
حالا کل روز من حدس بزن چه وضعیه
بعضی وقتا میگم دختر باخودت چه کردی