2777
2789
عنوان

داستان زندگیم (واقعیت)

| مشاهده متن کامل بحث + 1579 بازدید | 52 پست

وواقعازبون نفهم بود چون بازپیام دادومن واقعابلاکش کردم چون ترسوبودم خیلی دوست نداشتم پدرومادرم  چیزی بفهمن رفت ب دوستم پیام دادتوروخدابگو ازبلاک درم بیاره گفتم ن اصلا بهش بگو من رفاقت نمیکنم تمام رفیقم گف بهش گفتم گفته باشه پس گفتم چ زود آتیشش خوابید منم خوابیدم صب بایدمیرفتم مدرسع

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

صب ک پاشدم یه سر زدم ببینم کسی پیام داده دیدم رفته دیلیت اکانت زده اومده بمن توماری یعنی توماریییا پیام داده قلبم انقدتن تن میزد داشتم میمردم نوشته بود ببین من عاشقتم تاحالاکسیوانقدنخواستم میدونم ازگذشتم باخبری فلان ولی بخدا درست میشم اصن هرچی توبگی فلان ازاین حرفا دروغ نگم داشتم ازخوشحالی بال درمیاوردم ولی نمیتونستم بهش اعتمادکنم واقعاحق داشتم خیلی شربود خب بلاک کردم آماده شدم رفتم مدرسه    

یکی ازدوستام خونشون توکوچمون بود تاازدراومد بیرون گفتم وای ایدا نمیدونی چیشده داشتم قضیروتعریف میکردم یهودیدم رفیق گفت هیس شو گفتم چیع گف اینونگابرگشتم دیدم سرکوچه وایساده زل زده بمن منم سرموانداختم پایین داشتم ازاسترس میمردم ردک شدیم دوستم گف بیا باهاش باش درحدصحبت ببین چجوریه گفتم ن اصلن فکرشم نکن  

خلاصه کل اونروز من توفکره محمدگذشت ینی هیچی هیچی آدرس نفهمیدم ازمدرسه ام ک اومدم خونه سریع رفتم سراغ گوشیم دیدم خبری نیست ولی دقیقاازهمون روز شد ک مغزم جز محمد ب هیچی فک نمیکرد انقدخیالبافی میکردم ک حد نداشت ولی فقط تومغزم  این باعث شده بود ک کاملا ازدرس خوندن بیافتم دیدم شب حدودساعت۱۱ باز از تل پیام اومد بچه ها همش باخودم میگفتم این ک شماره منوندارع ازکجاپی ویموپیدامیکنه

یعنی تومخم بود تاپیام داد صدام زد گفتم پی ویم کی بهت میده گف یکی ازدوستام ازتوگروه پیامتوفرواردمیکنه دوستات بهم ندادن خیالت راحت گفتم ن خیالم ناراحته گف چرا گفتم بخاطراینکه توپیام میدی بهم من دوست ندارم باهیچ پسری بحرفم حالیته گف عاشق همین حجب حیاتم دیگ میمیرم وبرای وحرفای تکراری بهش میگفتم اینارو ولی تودلم عروسی بود چون واقعیتش اولین باربود ک یه پسر اینجوری پیگیرم بود بودن پسرایی ک میخواستن رل بزنن ولی وقتی میدیدن رونمیدم بیخیال میشدن

بهش گفتم اگ دوباره دلت نمیخوادبلاک بشی دیگ پیام نده گف توروخدابلاک نکن چن روز باهم بحرفیم اگ خوشت نیومد ازم اوکی دیگ پیام نمیدم اول یکم نازکردموایناولی خودمم دلم میخواست باهاش بحرفم باخودم گفتم چن روزحرف زدن چیزی نمیشه ک کی میخوادبفهمه چن روزبحرفم بعدخودم دیلیت میکنم

ساعت یک‌ونیم اینابودگف بخوابیم صب من بایدبرم سرکارتوام بری مدرسه شببخیر گفتم یه شب بخیر خالی دیدم جواب نداد یه دقیقه دیگ دیدم یه تومارنوشته وکلی قربون صدقه وفلان باز اینکه آدم میشم من عاشقتم من تورواس ازدواج میخوام فلان منم دیگ جواب ندادم ولی تانصفه شب خوابم نبرد هزاربارپیامشوخوندم تاخوابم برد  

بچه ها چن روز همینجوری حرف میزدیمومیگذشت من خیلی سرد ولی اون اصلن خسته نمیشد توهرپیامش یه دورت بگردم ویه قربونت برم حتما بود منم خیلی خوشم میومد تاحالااینجوری محبت ندیده بودم ک جوری بود ک اصن بیخیال درس بودم تمام فکروذکرم شده بود گوشی خلاصه یه هفته گذشت گفت میشه شمارتو داشته باشم صداتوبشنوم گفتم ن چن روزم تموم شد من نمیتونم بهت دیگ پیام بدم 

دیدم سریع نوشت چرا نمیتونی گفتم من نمیتونم ازاعتمادخانوادم سواستفاده کنم واقعنم همین بود بچه ها مااونموقع خونمون یه خونه دوطبقه بود ۵۰مترپایین ۵۰متربالا منم کل وسایلموتختم بالابودن یسره بالابودم فقط براشام ونهارپایین بودم اونام فک میکردن سردرسع ک یسره بالام چون ازبچگی همینطوربودم بیارم نشده بود ک مامان وبابا بهم شک کنن خلاصه دیدم گفت ن توروخدااینجوری نگو من بهت وابستم

گفتم باچن روز حرف زدن وابسته شدی اگ دوروز دیگ یادت میره عب نداره دیگ التماس افتاده بود توروخدا نروفلان خودمم دلم نمیخواست ولی اگ بابام بومیبرد واویلامیشد گفتم باشه ولی فقط حرف بزنیم کسیم نفهمه گف توبامن باش خیالت تخت کسی نمیفهمه گف حالاشمارتوبفرس باهم بحرفیم گفتم الان ن فردازنگ بزن گف باشه   

فرداش پنجشنبه بود تعطیل بودم ولی اون میرف سرکار به یکی ازدوستام ک خیلی باهاش صمیمی بودم ومامانامونم باهم رفیق بودن گفتم توروخدادارم ازاسترس میمیرم فردانهاربیااینجا کف چیشده گفتم قراره زنگ بزنه فلان توام بیا من تنهامیمیرم ازاسترس گف باشه فرداحتمامیام 

صب دوستم اومد باهم رفتیم بالاگف بدو تعریف کن ببینم چیشده ومن گفتم قراره فعلن باهم بحرفیم گف دوسش داری نمیدونستم چی بگم گفتم نمیدونم اصن نمیدونم چراباهاش رامیام گف حالاباهاش بحرف اگ دیدی درست نمیشه باهاش بهم بزن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز