همه جهازمو بالاخره اوردیم البته مبلا رو که شوهرم سفارش داده درست نکردم از نظر من جهیزیه که اوردم خوب و حتی زیادم بود ولی مادر شوهرم یک جوری برخورد کرد و با طعنه حرف میزد البته به در میگفت که دیوار نشنوه چون از شوهر من میترسید که حرف بزنه چون شوهرمو گفته بودم چیزی بگه وسیله هامو جمع میکنم میخوام عکس فقط اشپز خونه رو بزارم شما بگین واقعا کمهه اخه اون میگفت من برایه دخترم چند دست ظرف خریدم و چه چیزا خریدم منم خوب ناراحت شدم چون واقعا گرونی بود بابامم کارگر بیشتر نیست بعد ۴سال تونستیم تکمیل کنیم
رضا جان... می دانم که من لایق وصلت نیستم. می دانم که بار گناهانم سنگین است و سرم از خجالت افکنده. اما این بار نیز با این کوله بار سنگین از گناه و سر فکنده از شرم به درگاهت آمده ام. دست نیاز به سویت گشوده و دخیل بند ضریحت شده ام تا شاید قدری از آن ها کاسته شود. میدانم که آقایی میکنی و این بنده ی خطاکارت را دست خالی نمیرانی.
کاربری دومه😊🌺عشق جانم امام زمانم🌺 زندگی کردن من مردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم🌸 فرخی یزدی 🌸با افتخار پرسپولیسی هستم♥️♥️♥️♥️باز حلقه ی مویت را در باد رها کردی از بند رهایم کن شاهانه شدن بامن،صد دانه این تسبیح یک جمله به من میگفت یک بار تو عاشق شو یکدانه شدن بامن
منم بابام وسعش نمیرسید خیلی بخره ضروری و کاربردی فقط خریدم مثلا ماشین ظرفشویی نتونست بگیره وقتی جهاز بردم خواهرشوهرم گفت ماشین ظرفشویی نداری ک گفتم من ظرفامو با دست میشورم شما خواستی واسه جهاز خودت بخر