دیشب اومدیم ویلای پدرشوهر
مادرشوهرش نیومده و پدرشوهرم خودش تو ویلا بود قبل اومدن ما
شب ساعت ۱۱/۵ رسیدیم و پدرشوهرم برنج گذاشته بود و شوهرم کباب درست کرد خوردیم
امروز با شوهرم رفتیم لب دریا و دیدن مادرشوهرم و دوباره ساعت ۱۱/۵ اومدیم ویلا و چون میدونستیم پدرشوهرم تنها بمونه ناراحت میشه شام بیرون نخوردیم
خلاصه اومدیم ویلا من بدو بدو برنج گذاشتم و همسرم کباب درست کرد دوباره
بعد غذا خوردیم و من زود غذام تموم شد رفتم نشستم رومبلی با گوشی تو اینستا می‌چرخیدم
همسرم که غذاش تموم شد سفره رو جمع کرد و دو سه تا چیزی که جلو پدرش بود و داشت استفاده میکرد موند
بعد که پدرشوهرم غذاش تموم شد من به دخترم گفتم بلند شو بشقاب و ... پدرجونو جمع کن
دخترم بلند شد جمع کرد و فقط سفره یه بار مصرف موند که پدرشوهرم داشت بلند میشد خودش جمعش کرد
بعد شروع کرد به من گفت آره این گوشی زندگی همه رو به هم زده چرا الان تو نشستی و من دارم خودم سفره رو جمع میکنم😐
واااا کسی نیست نظر بده ؟؟؟؟
بستگی داره با چه لحنی گفته باشه، چجوری گفت؟
اگه فقط سفره ای که هیچی توش نبوده رو جمع کرده به نظرم نباید می گفت
ولی حالا به دل نگیر فردا شب خودت جمع کن دیگه چیزی نمیگه
