نمیدونم من زیاد روش حساس شدم یا واقعا اینطوره چنروز پیش رفتیم خونه مامانم با داداشمو زنش رفتیم بیرون حس میکردم شوهرم زیر چشمی از تو آینه ماشین یکیدوبار نگاش کرد خونه مامانمم همینطور الانم که اومدیم خونمون یکی دوبار هی از اون حرف زده غیر مستقیم بعدم اینو بگم زنداداشم به رابطه منو شوهرم خیلی حسادت میکنه اینو مامانمم میگه بعد اینو واسه شوهرم همیشه که میگفتم که اون به من حسودی میکنه با من تو رقابت انگار هم چشمه بعد شوهرم میگف خداروشکر که زنم کم نمیاره از بقیه ولی اینسری گفتم اون میخاد از لج من تو عروسیم لباس سفید بپوشه شوهرم گف تو چیکار داری که میخاد چی بپوشه درسته عروسی تویه ولی اونم حق داره سفید دوس داره بپوشهبعد الانم خالم از چشام تعریف کرد زنداداشم داشت خفه میشد بعد به شوهرم گفتم خیلی عادی رفتار کرد اینم بگم خیلییییی خوشگله اینو همه میگن واسه همین یکم اعتماد به نفسم اومده پایین چیکار کنم خیلی حرص میخورم وقتی اون هس