باهاش خیلی سنگین باش 
بنظرم اگر با پدرت راحت هستی بهش بگو 
من اگر چنین چیز هایی برام پیش بیاد به بابام میگم 
یه بار هم به کارفرما گاو داشتم یه روز که اومده بود چرت وپرت میگفت 
همون موقع جلو خودش زنگ زدم به بابام و باهاش حرف زدم و گفتم که کی میای دنبالم واینا کارم تمام شده امروز قرار بود، بریم فلان جا 
بعد که بابام هم اومد ماشاالله بابام هم خیلی ابهت داره 
تازه اون کارفرما گاو هم همسن پدرم بود 
ولی خب بابام رو که دید حساب کار دستش اومد که خودش رو جمع کن