ما ۳ سال و نیم با یه همسایه بلانسبت حیوان ، زندگی کردیم
فقط من بودم که اذیت میشدم همسرم همش سرکاره شبم که میاد آنقدر خوابش سنگینه که بمب هم بترکه بیدار نمیشه.
این حیوان صفت ها شب و روزم رو سیاه کرده بودن شب تا ساعت ۲ ، ۳ صدای کوبیدن سقف و .... تموم نمیشد. بارها و بارها شاید بالای ۳۰۰ مرتبه خونه ما دعوا میشد به شوهرم میگفتم خونه خودمون بدیم اجاره بریم جای دیگه اجاره نشینی ... ولی هیچوقت نتونست این مشکل حل کنه
باور میکنید هزاران بار به خودکشی فکر میکنم
من میگرن هم دارم از طرفی خیر سرم تو اقدامم برای بچه.... ولی واقعا انگار تو گرداب مشکلات گیر کردم
هیچکس کمکم نمیکنه
تو این شهر لعنتی ، غریبم هیچکس رو ندارم.
نمیدونم تاوان چه گناهی رو دارم پس میدم
از شدت فشار فقط میخوام بمیرم.