به بچم گفت ظهر مامان داره عام درست میکنه یعنی داره غذا درست میکنه بعد از تو اتاق چند بار گفت گفتم ها چی میگی دارم. ع ن درست میکنم. بعد از اون وقت نه ناهار خورده نه باهام حرف زده. تازه خیلی بد داره بر خوذد میکنه عصر برون رفت خداحافظی نکرد شبم میخواستیم جایی بریم به حایی که به من زنگ بزنه به مادرش چند بار زنگ زده که اماده باشین. (با مادر شوهرم تو یه خونه اییم)
خیلی گریه کردم بابا اون خیلی باهام شوخی میکنه ولی الان انقدر بی احترامی و این همه جدی گرفتم خیلی زیادیه.
من تقصیر دارم؟
شوهرم مرد سردیه کلا. الان نزدیک 3 هفته اس هر بار میگم روحیم داغون بیا بریم بیرون شده چند ساعت حالم خوب بشه محل نمیده. عوض اینکه حالم خوب کنه الان هم اینجور. امروز داغونم مرده با کاراش😭😭
دعام کنید