دارم برا کنکور درس میخونم مامانم هم میدونه غذا اینا میاره برام و... که مجبور نشم بپزم بعدش امروز برداشته یکی از اقوام آورده خونه من بعد منو مجبور کرده بشینم پی ستون به عالمه هم درسم مونده یه ساعت نشستم اونجا بعد زندگی خصوصی منو هدف هامو داره تعریف میکنه به اون خانم که خیلییییی فضول و به همه میگه حرف آدمو اصلا خیلی بدم میاد منم یه جا خراب کردم مامانم که بفهمه و ادامه نده گفتم از خودت حرف بزن من اینارو نمیگم کجا گفتم بعد اون خانوم رفته خیلی حرفای بدی به من میگه فحش حتی میگه درس نمیخونی بازی میکنی هیچی نمیشی آخرش