2777
2789

یکسال بعدازدواج پدرومادرم بدنیااومدم ازوقتی بدنیااومدم بدبختی وبیچارگی بود بابام معتادبوددسته بزن داشت همیشه مامانموکتک میزدمامانم همیشه قهربودمن وبرمیداشت ومیرفتیم خونه باباش میومدن دنبالمون بازم همون آش وهمون کاسه بوددعواطلب پول ازمادرم همیشه ختم میشدبه شکستن سروزخمی شدن مادرم یکم بزرگ شدم هفت سالم بودنامانم دیگه طاقت نیاوردوطلاق گرفت منم موندم پیش مادربزرگم همیشه غرغرعموهام سرم بودهیچوقت بچگی نکردم دلخوشیم فقط پنجشنبه بودکه میرفتم دیدن مامانم مامانم خواستگارزیادداشت ولی بخاطردله من ازدواج نکردتامن بزرگ بشم نه سالگیم بابام اوردوزکردوتمام من موندم یه دنیاتنهایی وبدبختی هرکس حالش خوش نبودسرمن خالی میکردباهمه ی اینابازم بزرگ شدم شدم سیزده ساله مامانم ازدست حرفای زنداداشش که براش حرف درمیاوردازدواج کردخوب بودزندگی آرومی داشت راوابط منومامانم ویاهم قطع کردن من موندم یه دنیادلتنگی سه ماه بعدبزورشوهرم دادن توسیزده سالگی شدم نامزدیه آدم غیرتی و... دوسال که نامزدبودیم میرفتم جایی جیگرموخون میکردبرای آب خوردنم بایدازش اجازه میگرفتم عروسی کردیم من خیلی محدودبودم هیجانمذاشت برم تنهاخوبیش این بودکه روابطموبامامانم آزادشدالبته من نمیرفتم فقط مامانم میومدخونم

خدایاخودت نگهداردخترم وپسرم باش

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اسی کامل گفتی لایک کن لیام

🎉۹۹/۱۱/۱۱🎉 فهمیدم یه کوچولوی ناز نازی دیگه قراره به جمع مون اضافه بشه. برای سلامتی تو دلیم و بارداری همه منتظرا یه صلوات بفرستین لطفا 🙏🏻تو دلیم ۱۴۰۰/۷/۷ بدنیا اومد و زندگیمون رو مثل بهشت زیبا کرد...انشالله قسمت همه منتظر ها

برخلاف میلم ۱۶سالگی باردارشدم وبچه ام بدنیااومدتاچهارماه همشج گریه میکردهمش جیغ میکشیدتابستری شدفهمیدیم بیماری ژنتیکی داره تودوسالگی نرمیه استخوان شدیدداشت که باداروبهترشدوسه سالگی راه افتاد باهزاربدبختی بزرگ شدتوچهارسالگیه دخترم فهمیدم ناخواسته باردارم بخاطردخترم سفت وسخت میخواستم سقطش کنم که شوهرم نذاشت گفت خدادداده حتماسالمه آمینوسنتزشدم جواب آزمایش دخترم نیومده بودودومیم ژن معیوبشواشتباه آزمایش کرده بودن وبیماریشونفهمیدن تابدنیااومدوفهمیدیم اینم درگیره حالامن موندم ودوتابچه ی مریض ویه اعصاب خراب ازهمه چی بیزارم ازهیچکس خوشم نمیادفقط فکردارودادن به بچه هامم 

خدایاخودت نگهداردخترم وپسرم باش

عزیزم همینکه با دارو بچه هات خوب میشن خیلی خیلی شاکر خداباش .اگه خدایی ناکرده مشکل میداشتن ک دکترا تشخیص نمیدادن یا داروش پیدا نمیشد بعد میفهمیدی ک سختی چیه.....الان همش خداتو شکر گذار باش ک با دارو ها خوب میشن حال و روحیه ی خودتم عوض کن نزار بچه هات افسردگی بگیرن مواظب خودت و کوچولوهات باش

عزیزم همینکه با دارو بچه هات خوب میشن خیلی خیلی شاکر خداباش .اگه خدایی ناکرده مشکل میداشتن ک دکترا ت ...

برام دعاکنیدحاله دلم خوب نیس هرچی ازبیماریشون بیشترمیفهمم دیوونه ترمیشم

خدایاخودت نگهداردخترم وپسرم باش
برام دعاکنیدحاله دلم خوب نیس هرچی ازبیماریشون بیشترمیفهمم دیوونه ترمیشم

خداب دلت ارامش بده ..خودمم ازدواجم فامیلی هس و باردار اینارو ک میبینم ناراحت میشم و میگم خدایا خودت بچه سالم ب همگی بده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز