بچه ها من ک حداقل اینطوریم شمام اینجورید مثلا صبحانه و میانوعده شوهرمو میذارم نهار م اماده میکنم بعد موقع چاییه ک باید خودم بیارم بعد عصرونه اماده کنم ببرم براش بعد شام اماده کنم دوباره چایی ببرم براش بعد میوه 🥴میدونم طبیعیه ولی برای اکثر شما همینطوریه خب هودشون برن بخورن 😬یسریاتون نیاید حرف بد بزنیدا فانه یجورایی
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
❤دنبالِ مردی نباش که موهاتُ ببافه ... مـردی رو بخواه که بتونی بدونِ ترس باهاش رویا ببافی ...مردی که بلد باشه برات لاک های رنگ و وارنگ بزنه خیلی جذابه ولی از اون جذاب تر مردیه که بتونه دنیاتُ، خوابهاتُ رنگی کنه ... مردهایِ زیادی بلدن درِ ماشین رو برات باز کنن اما مردایِ کمی هستن که بلد باشن گره هایِ کورِ اخم هاتُ، گرفتگیِ دلتُ باز کنن ... میشه کفشِ پاشنهدار پوشید و برایِ زمین نخـوردن به مردهایِ زیادی تکیه کرد اما مردی که تکیهگاهِ روزهایِ بی کسیات باشه و پناهِ بیپناهیات کجا و مردهایِ موقتیِ یه روزه و یک ماهه کجـا ... عزیزم مردهایِ زیادی هستنـد که بلدن با کارایِ جذاب سرِ ذوقت بیارن اما موقتی و زودگذرن ... جذابیتشون یه جایی ته میکشـه ... میدونی آخه آدما از یه جایی به بعد از خودشون نبودن، از خوب بودنهایِ الکی و اجباری خسته میشن ... اونوقته که یا میرن یا بد میشن ... اما مردهایِ واقعی اونهایی که بلـد نیستن خیلی کارایِ فوقالعاده انجام بدن ، همونا که میتونن امروزتُ بسازنُ فـرداتُ ، اومـدن که بمـونن ... اونایی که با تمامِ معمولی بودنشون، جـذابن و با همه یِ سادگیشون فوقالعاده ...این مـردا یه قلبِ صاف دارن که تقدیمت میکنن و "دوستت دارم"هاشون نفوذ میکنه تهِ تهِ روحت و عشق تهنشین میشه تو دلت ... اگه یکی از همینهارو داری، یه جایِ خوب تو دنیات قایمشون کنُ تا میتونی دوسشون داشته باش ... خدا تعداد محدودی ازشون ساخته و یه نمونهاشُ واسه تو کنار گذاشته ... از دستش نده❤
نه منم مثه توام وقتی سالم بودم ساعت شش بیدار میشدم صبحانه براش پختگی حاضر میکردم مثه عدسی املت کوکو سبزی هم ناهار میپخت هم شام غروب از سرکار می اومد میوه پوست میگرفتم کیک خونگی درست میکردم براش می آوردم گاهی...شام میخوردیم دست و پاهاشو کرم میزدم چون شغلش سنگینه ...گاهی ماساژ میدادم من از رو عشق انجام میدادم آخر شبا دمنوشی چیزی درست میکردم
سعی میکنم عاقلانه و دلسوزانه جواب بدم..چون ما برای جوابهایی ک اینجا ب دیگران میدیم در پیشگاه خدا جوابگو خواهیم بود..دوست عزیز راهکار نداری ساکت باش..با حرفات گند ب زندگی مردم نزن