عزیزم من کاملا حرفتو میفهمم
مادرشوهر من که موقع رسم و رسوم میشه هیچی بلد نیست
ما ازدواجمون سنتی بود یسری چیزا باب میل من انجام نشد با اینکه تمام مخارج برعهده شوهرم بود تاکید میکنم تمام مخارج
ولی دخالت وجود داشت
که هنوز با گذشت چندسال یادش میفتم اعصابم بهم می ریزه چون آدم یبار ازدواج میکنه دلش میخواد همه چی باب دل خودش باشه
الان جاری جدیدم باهم دوست بودن ولی همه چی باب میل خودش انجام شد هزینه هام با برادرشوهرمه کامل
ولی چون دوست بودن نفوذ بیشتری داره روی برادر شوهرم
منی که سنتی بودم طول کشید تا بتونم همچین کاری کنم
بعضی چیزا رو به شوهرم میگم که نکردین این کارا رو
فقط خجالت می کشه میگه من نمیدونستم
حقم داره
بزرگترش باید بهش میگفت که نگفت
من بهت حق میدم
قرار نیست ناراحت نشیم بابت هیچی
ما ادمیم احساس داریم ربات که نیستیم