ببین مادرشوهر منم رفتارش با جاری خیییییلی بهتر از منه
من اوایل داشتم دیوانه میشدم. میگفتم چرا با من اینجوری میکنه. بعد دیدم اینجوری فقط من اذیت میشم
الان رها کردم. هر کاری کنه میگم خدایا خودت ببین فقط.
باهاش میگم میخندم و کارهاشو نادیده میگیرم
جاریمو دعوت میکنه ما رو نه. میگه دعوتی نیست که بیاید. فقط با چایی پذیرایی میکنه. ولی برا جاریم خودشو هلاک میکنه. و در نهایت اونه که باید جواب رفتاهاشو بده