سرگذشتم: از هفت سالگی قربانی تجاوز محارم شدم تا 18 سالگی،الان بیست سالمه افسردگی شدید گرفتم و چند روزیه بهترم کردن اما چند روز پیش فهمیدم بخاطر ناراحتی و استرس چند بیماری خودایمنی گرفتم و امروز فهمیدم که احتمالا کسی که جونم براش میرفت یکی دیگه رو عاشقانه دوست داره؛بعد از تک تک این بلا هایی که سرم اومد با خودم گفتم دیگه بعد این مصیبت خدا هوامو داره اما هربار بدتر از قبل محکم منو به زمین کوبوند دلم داغ و سنگین و در عین حال سر شده...چه دردهایی میگرنی و عصبی کشیدم چه وقتایی که مشکل خون داشتم بازم امیدوار به ،خدا بودم که دیگه هوامو داره اما چی شد😔😔😔