فامیلمون از کربلا اومدن .. شام دعوت کردن خانوادگی..
بعد مامانم گفت بیا بریم گفتم نمیام به من چه
مامانم گفت الان میگن دختره خوشش از ادمیزاد نمیاد گوشه گیره افسردس عقب موندس :|
گفتم چه ربطی دارهههه
یه وقت من حوصلم نشد بیام مردم باید ازین فکرا کنن؟
واقعا متاسفم ازین طرز فکر مامانم و دیگران :|
نه نشده
اوووه بیخیال
جایی که بهت خوش نمیگذره،نرو هیچوقت
بله هر جمعه میخاد منو ببره پیکنیک و منم نمیام
ارع خیلیم شده🥺🥺🥺
مامان خودم خیلی ن مادرشوهرم اینجوریه
علاوه بر بچه های خودش منو شوهرمم ب زور میخاد همه جا ببره
فامیل هفت پشت غریبه شهرستان فوت میکنه بزور میگ بیاین زشته منم نرم شوهرمو پاره میکنه اینم ک گوش ب فرمان مادرشه میره
اره این رفتارا و گفتارا اکثرا هست
میانه رو باش
بله زیاد مخصوصا عروسی🤦♀️دقیقا میگه میگن افسرده ست
تا دلت بخواد اینجور شده و برده😑
بله مامان من به شدت کنترل گر هستن و حرف باید حرف خودشون باشه..
منو به یک بیمار روحی روانی تبدیل کردن ولی با این وجود دلم نمیاد اذیتش کنم
هعی
منم از اینجور عقاید دلم خونه
دیشب پاساژ بودیم من و مامانم رفتیم تو مغازه یه تی شرت انتخاب کردم رنگ سفید است خیلی خوشگل بود با اون طرح بعد به بابام گفتم بیاد کارت بکشه اومد تو گفت سفید انتخاب کردی ؟!, کلی منو حرف زد گفت هروقت شوهر کردی هر رنگی میخوای بپوش
جلو فروشنده بلند می‌گفت منم خجالت کشیدم
آخر خودش رنگ صورتی رو انتخاب کرد ... گفتم صورتی دارم زرد بگیر گفت نه
خیلی ناراحت شدم ...
