من هفت سال با خانواده همسرم هیچ دعوای نداشتم بعد هفت سال دقیقا روزای اول زایمان خواهر و مادرش الکی باهام دعوا میکردن مثلا یه روز که دخترم گریه میکرد واسه شیر خواهرشوهرم نمیداد بچه رو شیر بدم میگفت زیاد شیر دادی دل درد گرفته باید ببرمش دکتر گفتم نه گشنس ولی داد زد نمیدم منم عصبانی شده بودم فقط گفتم اوکی حق با توعه فقط بچمو بده ،شیش ماهه تمام شوهرم سر فقط این حرف باهام قهر کرد
کل خانوادم از این همه تغییر ناگهانی تعجب کردن الان دوسال از زابمانم میگذره و رابطمون مثل سابق نشد مشاورم بردمش تو سر مشاورها داد میزد،به هیچ آدمی تو زندگیت وابسته نشو
کل خانوادم از این همه تغییر ناگهانی تعجب کردن الان دوسال از زابمانم میگذره و رابطمون مثل سابق نشد مش ...
مال تو سر خانوادش باهات بد شد مال من چون خانوادش منو اذیت میکردن از مال و اموال گذشت پنج ساله ندیدتشون شوهر من تک پسر بود تو پر قو بزرگ شده بود تو این پنج سال چقدر سختی تحمل کرد ولی یکیارم نگفت پشیمونم همیشه میگه فروغ باشه دنیا هم نباشه راضی ام
وقتی پیام دادی و جوابتوندادم بدون ترجیح دادم بامغززنگ زده ات بحث نکنم چون فهمیدم با خوک نمیشه کشتی گرفت پس پیام ات بی جواب موند بدون از چیه ...
نه بابا جای من نیستی آدم باید پدر و مادرش همیشه پشت اش باشن تو روزای سختی شوهرم تنهاش گذاشتن چی از ا ...
آره واقعا اینو درک میکنم ک آدم حس کنه شوهرش کسیو نداره یه حس ناراحتی مدام هس که همراه آدمه ک چرا همسرم بخاطر من با خانوادش بده و باید انقد سختیو تحمل کنه
گاهی اوقات دلم واسه تو که نه... واسه زمانی که فکرمیکردم تو بودی تنگ میشه...