اگه تاپیک هام رو بخونید می بینید که ۹۸٪ جنگ های ما سر اینه که شوهرم بدون من یا با ننه اش یا با عمه اش میره مراسمات و مهمونی و عیادت مریض اینا ، چند هفته پیش هم خاله من که عمه شوهرم هم هست عمل شده بود ، من بچه رو برده بودم حموم ، اومدم بیرون منتظر بودم بیاد باهم بریم عیادت ، داشتم با خواهرشوهر صحبت می‌کردم که گفت رفتن ، بماند که دو هفته ای قهر بودیم ، دیدم اینجوری فایده نداره ، پیش قدم شدم آشتی کردم ، دیروز خاله اش اومده بود خونه مادرشوهرم ، من هم نرفتم طبقه پایین خوش آمد گویی ، امروز خاله اش گله کرده بود ، من هم گفتم میرم جمع و جورش می کنم ولی از این به بعد با هر کی میری مهمونی و ... به همون بگو بیاد به مهمونات هم خوش آمد بگه ، اگه من تو خونه زنتم بیرون از خونه هم باید زنت باشم ، اگه از رفتارم خجالت کشیدی ، من هم با این کارهای تو خجالت میکشم ، از این به بعد رفتارهایمان متقابل خواهد بود
عا باریکلا
کار خوبی بود
خوب کردی خدا کنه اثر کنه و ادب بشه
احسنت فتبارک الله
امیدوارم جواب بده ، چون رفتارش دیگه زیادی حرص درآور بود
شوهر من رو باید هل بدم تا بزنه بیرون
از سرکار میاد دیگه فقط خودم بگیم بریم بیرون وگرنه حوصله هیچکس رو نداره.
دوستان شرمنده نکنید
جفتشون ، خودش و ننه اش رو می شونم سر جاش
چطور خوش آمدگویی کسی دیگه تو خونه یکی دیگه، مهمه براشون؟اینا که مثلا انقد اهل آدابن از نظر خودشون، چرا به شوهرت نمیگن زشته بدون زنت بری اینور اونور؟
البته ما در جریان نیستیم، اونروز حمام شما تو برنامه نبوده شاید یا مثلا اولش خودتون بهونه آوردین که باید قبلش دوش بگیرم زودتر می گفتی و..... اگه هم قرار بوده از حمام اومدی با هم برید که دیگه نمی دونم چی باید گفت بهشون
بدون زن اینور اونور رفتن هم جزء آدابشونه ، مثل اینکه احترام به ننه شون میذارن ، ننه رو به زن ترجیح دادن
