صبح زود بیدار شدم بهش میگم منو ببر بهداشت یا خودتم نمیبری با مامانم برم،میگه بهداشت برا چی
میگم خب برم اونا هم اطلاع داشته باشن،میگه نخیرم نمیبرمت
بعدشم میرم بانک یکم کار دارم اگه تونستم میبرمت
😢خو اگ بچه نمیخاست چرا هی اصرار میکرد ک بچه میخام،یبار بهش گفتم میخام یه سال جلوگیری کنیم،قهر کرد گف من دلم بچه میخاد تو میگی جلوشو بگیریم مگه من آدم نیسم تنهایی تصمیم میگیری
😞الان میدونم چرا تو این 9 ماه هیچی برا بچه نخریده،چون این بچه رو نمیخاد
یبار نشسته بودیم بعد گف ما بچه رو میخاستیم چیکار ما خودمون بچه بودیم دیگه در حال اینکه 32 سالشه،گفتم آخه کجات بچس همسن پدربزرگمی
بعد برگشت گف کاش موقع زایمان خودت و بچه بمیرین 😞😢😭😭😭😭😭
حالا مامانش اگ مریض بود میگف بلند شو ببرمت دکتر بااین حال میخای بمونی خونه بلند شو بلندشو ب زور میبردش
تا امروز وقت داده بودن برا زایمان ولی نمیبره بهداشت،شبم گف دکتر نمیفهمه،مگ خدان ک بفهمن بچه کی بدنیا میاد ،من چیکار کنم خستم دیگه از زندگی🥺