سرم درد میکنه قلبم خیلی وقت بود تیکه تیکه شده بود با زیر پا گذاشتن غرورم به هم وصلش کرده بودم امشب خاکستر شد
امشب فهمیدم هیچوقت شوهرم دوستم نداشته انگار
ما دیگ خیلی وقته حرفی برای گفتن نداریم فقط تنها حرفمون سر شام ده دقیقه راجب دخترم حرف زدنه
بغض سنگینی تو گلومه
فکر میکنم هر آنه ک بترکه
وقتی بترکه راحت نمیشینم انقدر داد میزنم گریه میکنم خودمو میزنم تا صدام ب خدا برسه انگار خیلی وقته منو یادش رفته
تمام بدنم یخ کرده اشکام بند نمیاد
یه درصد احتمال بده که اشتباه فکر میکنی
چی گفت مگه بهت؟
چیشده عزیزم بگو من میشنوم
عزیزم فقط بحث حرف نزدنشونه یعنی که ناراحت شدین؟شاید مشغله فکری داره شماسعی کنین یه موضوع جالب بندازین وسط بحث و شروع کنین
آخه عزیزم از اول شوهرت اینجوری بود
عزیزم چقدرسخت
سعی گکن گریه کنی اروم شی مطمین باش اوصاع اینطورنمیمونه
دایمایکسان نباشد حال دوران غم مخور
واسه منم همین بود
درست شد
چند وقت ازدواج کردید از اتفاقات روزانه زندگیتون بهم بگید با هم دنبال هدف مشترک باشید با هم وقت بیشتر بگذرونید
فقط کم محلی جواب میده با غذایه خوب و لباسایه خوب نه لباس خواب از اون تاپ و شلوارک تنگ تنگ و یقه باز
من امتحان کردم فقط دوروز بهش محل ندادم خودش اومد مثل اوایل زندگیمون شد
چیو ؟ چند روز چند بار اشتباه کنم ؟؟؟
بچه نیستم ک میفهمم
هیچوقت نشده بگه فلان چیز بهت میاد آرایش کن یا تکن
اینو بپوش اینو بخر دلت گرفته ببرمت جایی
دلم برات تنگ شده خیلییییییی وقته دوستت دارم نشنیدم
شبا زود می‌خوابه ک مت ازش رابطه نخوام
وقتی هم میرم بغلش میکنم میره اونطرف
خیلییییی چیزا کدومو بگم
هیچوقت با من مشورت نکرده اون جدا میره مسافرت منم جدا
