نه تحملم قبلا خیلی زیاد بود
الان افسرده شدن از بس خونه موندم
یعنی فیلم هایی که از پسر اولم موقع شیطنت هاش گرفتم و همش تو فیلم قربون صدقه اش میرم،نگاه میکنم و میگم چقدر صبور بودم
ذره ذره حالم بد شد،الان انگار مرده متحرکم
فقط به عشق همسرم و بچه هام زنده ام،یعنی اصلا دوست ندارم واس حال خوبم تلاش کنم
تنها خوبی ای که دارم اینه که بچه هام رو دعوا نمیکنم،ولی خیلی کم حرف شدم،خونه رو هر لحظه جمع میکردم و میگفتم اشکال نداره بچه بریزه،بازم جمع میکنم
الان فقط آخر شبا جمع میکنم،البته بازم از دعوا کردن بچه بهتره
ولی مادر وظیفه اش خیلی بیشتره،آنقدر باید حرف بزنه تا بچه به حرف بیاد،شاد باشه تا بچه شاد شه محیط خونه شاد شه
موفق باشی گلم