بچهاتاسوعاشب بابام هیئت ومهمون داشت وسفره چید بالای دوهزارنفربودن حاجت داره خواهرم مریضه .اونشب مامانم تواشپزخونه بادوتا از اقوام حرف میزدن ازگوشه چشم یه پیرزن خمیده چادرمشکی دیدو نگاه کرد اما کسی نبودباز یه طرف دیگه دیدش بازنگاه کرده وکسی نبوده . اینوتعریف کرد من فک کردم خیالاتی شده فرداش همسایمون ودخترش اومد کمک واسه جمع کردن کاسه هاو... مادرم این قضیه رو براهمسایمون تعریف کرده اون توخونه که این جریان پیرزن رو تعریف کرده دخترش قسم خورده که منم فرداش یه زن توسالنشون دیدم وبازنگاه کردم کسی نبوده انگارغیب شده . اینم بگم این مادرودختر ادمهای ساده وپاکی هستن . اگه اون پیرزن واقعی بوده پس چراخواهرم شفانمیگیره😔
هر حاجتی داری 7 بار دعای نادعلی کبیربخون معجزس که میگم⭐️👌میگه که:باز این خودکار ها دارد به پایان میرسد؛گر چه مِهر از او ندیدم دارد آبان میرسد🙂💫شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی💛💫نقش بندی میکند هر دم خیالش در نظر؛هیچ نقاشی نمیبندد چنین نقشی دگر💫 بارونو دوست دارم اما همیشه اقیانوش موجب ترسم بوده🐚🌙جهت خوشبختیم یه یا ارحم الراحمین مهمانم کن💛🌙
حالا مامان من میگه دو سه روز پیش در حیاطمون باز بوده یه خانمه اومده تو حیاط تو دستش یه نایلون پرررر نمک بوده تا مامانم دیدتش اومده چادر سر کنه بره ببینه کیه خانمه نمکو گذاشته و غیب شده😐