از بس دوسش دارم هی میاد تو سرم که نکنه خیانت کنه
الان۲ ساله باهمیم خاستگاری ام اومده قراره ازدواج کنیم منتظریم شرایطمون درست بشه
همش سرکاره اصلا یه تفریح ساده نداره میگه چرا وقتی تو نگران میشی برم جایی یا با دوستام بیرون یا خونس یا سرکار ☹
اهلشم نیست خب ... ولی من دو روزه باز رفته این فکر رو مخم هروقت بهش گفتم انقدر ناراحت شده میگه چیکار باید میکردم نکردم خیلی بهم بر میخوره 🥲 سنسور پسورد گوشیش انگشت خودمه همه چیش دستمه ولی بازم نمیدونم چه مرگمهههههه
دلم نمیاد الان باز به خودش بگم بهش بر بخوره ولی دارم روانی میشم😭😭😭😭😭 دو سه روزه اینجوریم عصر گفتم بیا پیشم کلی کار داشت دید حالم خوب نیست اومد باهم رفتیم دفتر کاراشو انجام داد😭😭الان گذاشتم خونه...
بگین چیکار کنم از این فکر بیام بیرون😭😭