بچها ما روز تاسوعا با مامانم رفتیم بیرون همراه هیت محله و بعد برگشتیم تو حسینیه
هیت ما سفره نمینداره همینجور غذا رو میده میگه برین بعد ما موقع غذا گرفتن یه پسره دم در وایساده بود دستش بالای دستگیره ی دره حسینیه بود من دستمو گذاشتم پایین دستش ک بعد رفتم مامان منو کشت با غر غر هاش و هی تهمت بهم زد ک با این یارو رلی و از این حرفا از دیشبم با طعنه میگه دخترا خرابن و از ای حرفا بعد الان زنگ زد ب خالهام و ابرومو برد همه چیو گف و از چشم همه انداخ منو
الان هم هر روز غر غر میزنح و هی سرکوفت میده
این از مادرم
دوم بابام واقعا صگ اخلاقه خیییییییییلی بد اخلاقه خیلی
هر جمعه با رفیقاش میره یع گوسفند میخره میره بیابون میخوره و میاد نه اینکه برا ما نمیگیرع میگیره ها ولی با کلی منت
امشب اومده میگه نخود و لوبیا ها شده ۱۸۰ تومن
میگه نمیتونم خرج بدم من یه دخترم فقط خواهر برادر ندارم یه خواهر دارم تو راهه همش میگه باید خرج دخترا رو بدم😭
زورش میاد
هیجا مارو بیرون نمیبره
یه زنه هم چن روز پیش واسش شماره کارت فرستاده بود و با اون زنه رابطه داره
نگو چرا رفتی تو گوشیش چون خودش گف شماره فلانیو از گوشیم بده
هر شب ک میاد با دعوا
حالا شما بگین چکار کنممم
پول نمیده مهمونی تولد نمیزاره برم اه اه کار هم نمیزاره کنم
زندگی برام شده عذاب خودم کم مشکل دارم کم غصه میخورم اینم روش😭
فقط بگید چکار کنم خب🥺😭