سلام دوستان من چند ساله ازدواج کردم یه دختر کوچولو دارم
در طی این سالها خیانت های متعددی از شوهرم دیدم سر و گوشش میجنبه
همیشه هم انکار کرد تا بش ثابت میکردم عذرخواهی میکرد
من واقعا دوسش داشتم ولی دیگه الان خسته شدم از اینکه فکر میکنه من یه ادم احمقم
دوست داره خانوادش و داشته باشه دنبال کثافت کاری هم باشه
حای یبار جدی خواستم طلاق بگیرم رفت مثلا خودکشی کنه اینجوری گولم زد بمونم
الان دیگه واقعا خستم و نمیتونم بهش اعتماد داشته باشم
حتی سر همین کاراش ازش حق طلاق گرفتم
اینم بگم که درامد من از شوهرم ۱۰ برابر بالاتره و موقعیت شغلی خیلی خوبی دارم
الانم رفته استعفا داده از کارش بیکار شده واقعا درمونه شدم و منم ادمیم مشکلات زندگیمو اصلا به خانوادم نگفتم الان دیگه نمیتونم الان مشکلم فقط دخترمه دلم میسوزه براش همش میگم چرا زودتر طلاق نگرفتم که بچه نداشته باشم