سلام شبتون بخیر امروز صبح روز بدی بود شوهرم ساعت ۵ رفت سرکار خواهرمم خونه ما مونده بود ۶ صبح بود خواهرم از خواب شیرین بیدارم کرد گفت یچی از اتاق اومد رفت اشپزخونه دمش دراز بود فکر کنم موش بود وای منم حساس وسواس انگار دنیا رو سرم خراب شد .از تراس خونه اومده بود من طبقه چهارمم لعنتی نمیدونم چ طوری اومده از اتاق بلند شدم اومد اشپز خونه رو ببینم ی دفع دیدم موش از زیر یخچال اومد رفت زیر کابینت اول صبح انقدر جیق زدم صدام کل ساختمون پیچید.خواهرمم بدتر از من .😰🥺سریع لباس پوشیدم گفتم هر لحظه همسایه ها میان جلوی در با صدای جیقم. زنگ زدم مامانم گفتم موش اومده بیا مامانم اومد همین ک مامانم اومد وسط سالن بود نفهمیدیم موش چ طوری اومد بیرون رفت از رو پاهای مامانم رد شد مامانم بدتر از ما جیق زد 😂بدش رفت تو اتاق خواب رفت تو کمد دیواری اونجام پر وسایلم هس قایم شد تا ۹ نشتیم نیامد بیرون کلید دادم مامانم گفتم چسب بگیر تله کن منم وسایل برداشتم رفتم خونه مامانم از صبح صد بار جیق زدم حتی از سایه خودمم می ترسم تا الانم نیافتاده تو تله یعنی کجا رفته اخه ممکنه از هوا کش حموم رفته باشه بیرون؟؟؟🤢🤢اینم بگم ی ماه خونه تکونی کردم امروز دوباره گفتم اومدن فرشارو بردن بشورن .از اول دارم خونه تکونی می کنم احساس می کنم همه جا نجسه
وای موش خیلی بده منم چندشم میشه😑
چسب موش چندین جای خونه باید بذاری و روش هم ی دونه پفک بذار که زودتر بیاد سراغش
عزیزم سعی کن پیداش کنید تمام رختخوابها و فرش و زندگی آدمو داغون میکنه.
بیچاره همسایه ها🤣💔
ولی ما میگیم آمد داره یک اتفاق خوب بزرگ برات میافته
ماهم ازکوچه اومده بود راه پله خدارو شمر داخل خونه نیومده بود
خودم از ترس قایم شدم بعد پسرم رفته میگه اخییییی گوگولی مگولی بیا برو نازی
درو واکرد اونم رفت بیرون
پسرم 12سالشه فکر نمیکردم نترسه😂😂
باید چراغا رو خاموش کنین تو شب،دره خونه رو بلز بزارین و یه نوره خیلی کمی هم بیرون در و همینطور نون خشک تیکه تیکه کنین بزلرین تا دم در و بیرون در خودش بیرون میاد بعد درو ببندین،زیره درم بپوشونین
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
