منو خواهر شوهرم خیلی خیلی باهم صمیمی بودیم مثل دوتا خواهر حتی از خواهر خودش بیشتر هواشو داشتم اونم خیلی به من احترام میزاشت
منو شوهرم یه اختلاف بینمون افتاد کار به قهر کشید و همسرم منو مقصر میدونست و گفت تا مهریمو نبخشم نمیزاره من برگردم البته این حرف رو فقط تو خانواده خودش میزد تا غرورش حفظ شه وگرنه یک نفر از اقوام و فامیلا و حتی خود من خبر نداشتم تو جمع خودشون این حرفارو میزد
بعداز یه مدت شوهرم خیلیییی اصرار میکرد من برگردم و همیشه واسطه میفرستاد و خیلی اظهار پشیمونی میکرد که قهرو ادامه دار کرده
شوهر همین ( خواهر شوهرم) با داییم توی یه کاری شریک بودن و بحث منو باز کرده بود که چرا برنمیگرده داییم گفته بود مسائلشون به خودشون مربوطه و دخالت نمیکنه ادامه پست بعدی