من هیچ وقت صورتشونو ندیدم یبار شش صبح از خواب پریدم بابام تو سالن خواب بود
مامانمم اتاق ما بود یکی رو دیدم زیر پتوی بابام کنارش دراز کشیده بودم پاهاشم ک نه سم هاش از زیر پتو بیرون بود
یادمه انقد شکع شدم حداقل ده ثانیه داشتم نگاش میکردم
جالبش اینه ک انگار ادم زیر پتو بود ولی پاهاش سم بودن