سلام. روزتون بخیر.
من چندماهیه عقد کردم ومتاسفانه اصلا بلد نیستمباسد چطور با مادرشوهرم رفتار کنم.ممنون میشم کمکم کنین.
مثلا وقتی مادرشوهرم یچیزی میگه (شاید منظورش ب من نیست) ولی من ناراحت میشم درسته که قهر کنم باهاشون و بگم به من فلان حرفو زدین؟
یا وقتی برای عید قربان و غدیر ک رسمه نیومدن خونمون حق دارم دلخور باشم و خودمو ناراحت بگیرم؟
یا باید گذشت کنم و بروم نیارم؟
این درسته ک ب شوهرم دلیل ناراحتی و حرفای مادرشو گفتم و اون با مادر و خانوادش بحث کرده؟
آره عزیزم خوب کردی گفتی حق با شما بوده ولی بازم بستکی داره خانواده همسرت وضع مالیشون چطور اگر واقعا خوب هر عید توقع داشته باشی ولی اگر خوب نیست همون عید اول کافیه بیارن بقیه عید ها همسرت می‌تونه ی جوری خوشحالت کنه
منم نیومدن کلا نمیان یعنی الان یه سال عقدم
به شوهرم گفتم گفت من نمی دونستم اونا هم نیومدن مقصر من نیستم
ولی انتظار دارم شوهرم طرف من باشه چون ما خودمون برای عروسامون کم نمیزاریم
اونا نمیان هیچ انتظار کوزتم دارن 🤦♀️
نه عزیزم کار خوبی نیست.
بنظرم توقعات بیار پایین و کسیو قضاوت نکن.
اگر کسی ناراحتت کرد همون موقع بدون دعوا به خود طرف بگو که ازین حرف یا رفتار ناراحت شدم از شما انتظار نداشتم.
ولی شوهرتو پر نکن.هم خدا بدش میاد خم وجهه خودتو پایین میاری.
اینکه شوهرت به مادرش بپره بعدها اثرش تو زندگی مالیتون دیده میشه.
وضعشون سر این دو عید خوب نبود ب شوهرم گفتم ی جعبه شیرینی بگیرین بیاین کادو مهم نیست ولی گفت زشته و خجالت میکشیم دست خالی و...
منم ب پیشنهاد دوستم با شوهرم سرسنگین شدم و دلیلشوپرسید کلی حرف ک تو دلم بود گفتم اینکه عیدی نیاوردید اینکه مامانت اینو گفت اونو گفت و..
فقط مادرشوهرم. نصف شب زنگ زد سراغ شوهرمو گرفت گفت چی شده گفتم فلان روز اون حرفو گفتین گفت بخدا من منظورم به پسرم بود نه تو دلیلی نداره اونو بتو بگم و..
توقع کادو داشتن اشتباه چون شما به شوهرت بله گفتی نه به کل خانواده اش ولی اینکه حرف تیکه دار بهت بزنند خودت جواب بده یا به شوهرت بگو ناراحت میشی
من خیلی بدم میاد این اتفاق بیفته....ولی وقتی شوهرم میگه چرا ناراحتی و مجبور میشم بگم خب میره ب مادرش میگه کع همه کارارو تو خراب کردی و با خانواده بحث کرده البته نمیدونم هنوز بحث سر چی ولی من دوست ندارم اون با مادرش اونطور صحبت کنه خودم خجالت میکشم وقتی میفهمم
من ب شوهرم گفتم ی جعبع شیرینی بگیرین و بیاین مهم نیست کادو درک میکنم دستتون تنگه. یا گفتم خودم کارت هدیه میخرم بدون اینکه کسی بدونه شما بیارین...
حرف تیکه دار میزنه ولی اکثرش منظور مداره ولی من حساس شدم ب منظور بر میدارم...و بخاطر عید هم حساس شدم چون عروس بزرگه خیلی براش اهمیت میدادن به کادو و مراسمات . از اول خواستگاری گفتم همه چیز مثل هم چون دوست نداریم بین عروسامون فرقی باشه و تقریبا سعی کردن شبیه هم باشه ولی بعدا فهمیدم مهریه اش دو برابر منه ، خونه از پدرشوهرم و باغ بنامشه ولی برای من یه زمین ک خاک حاصلخیز نداره و خونه که همسرم داشته باشه مهر کردن ولی شیربهایی ک تعیین کردم یه تیکشو حذف کرد برادرشوهرم گفت زن منم همینکارو کردیم از شماهم همینجور باشه
میدونین شبایی ک میرم اونجا میخوابم صبح مادرشوهرم با داد شوهرمو برادر شوهر کوچیکمو هی صدا میزنه ک پاشین برین در مغازه.
صداش جیغ بدی داره....یا در و اینارو محکم با صدا میبنده.
و اعصابمون بهم میریزه...میبینه ک تا ساعت هشت نشه بیدار نمیشن ولی هرروز همینکارو داره منم بهم برخورد گفتم حتما ناراضی ان برم خونشون یا حتما پشت سرم میگه این تا دیروقت خوابه شوهرشم میخوابه ولی حقیقت اینه پسر خودشون خوابه اونم تا بیدار نشه از اتاق بیرون نره من بیرون نمیرم.
بعدم من ک کاری ندارم ک بخام زودتر از ۸:۳۰ بیدارشم گاهی واقعا خوابم میاد خب اشکالداره بخوابم
مادرشوهرم اخه همیشه رسم رسم میزنه و از ما انتظارداره مو ب مو انجام بدیم پس چرا خودش انجام نده؟ دستشون تنگه اوکی یه جعبه شیرینی بگیرن و بیان من قبول دارم... روشون نمیشه دست خالی بیان ، باشه بره ب شوهرم بگه فلان روز میخوایم بریم خونشون پول نداریم تو جور کن یچیزی بخریم بریم ، اخه شوهرم ک اینچیزارو بلد نیست اون باید یادش بده.
سر همه چیا همه چی بلدن سر اینا نه.
بعدم عید برای من بهونست درد اصلی من اینه تو خونه پیش من با شوهرم بحث میکنن میگن عرضه کار نداری سرکار نمیری تو فلان تو فلان بطوریکه خیییلی کاریه و من بخاطر همین جنم داشتن زنش شدم
