ببینید من پسرم مریض بود همش بابا میگفت هر جور بغلش کردم نگه داشتم بی تابی میکرد میومد جلو در خونه زنگ زدم گفتم کجایی همسرم گفت پنج دقه دیگه خونه ام بعد بیست دقیقه واقعا پسرم گریه مظلومانه میکرد دوباره زنگ زد گفتم پس گفتی پنج دقه
اونم داد زد گفت زهرماری قطع کن میام دیگه
اومد خونه منم گفتم لیاقت نداری بهت زنگ بزنیم
بچه دلتنگته
آخه زن سابقش بهش خیانت کرده الانم پسرش با ماست محل نمیده بهش اصلا خیلی ام اذیتش میکنه
گفتم منو بچه هام واقعا آدم حسابت کردیم لیاقتت همون بی محلی و خیانته
الان تقصیر منه یا همسرم