پریروز رفتم خونه مادرشوهرم تازه عمم هم میشه
رفتم بهش سر بزنم نشسته بودم چایی میخوردم یهو به خواهرشوهرم گفت فلانی نگفتم خرمگسو درست بکش وگرنه یه خرمگس پیدا میشه ایناهاش خرمگس اومد 😏
شوهرمم ادمی نیست که بشه باهاش حرف زد و درد و دل کرد
دوروزه مونده این حرف تو گلوم هیچی نگفتم نه به مادرشوهرم نه به شوهرم
بخدا عید تا عید نمیرم خونشون پریروزم از بس دخترم بهونه گرفت رفتم مثه سگ پشیمون شدم