2777
2789

سلام بله میشه

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو نت هست دیگه، ولی مباهله رائفی پورم سرچ کن خیلی جالبه 👌

افسردگی از جنس غم نیست،خشم است،خشمی علیه خود!خشمی که رو به درون چرخیده وحمله میکند.///شما روح ندارید! شما روح هستید، ک جسم دارید.👻 روانشناس🤓🧠

الان باید ظرفای شام رو بشورم شستم میام کامل تعریف میکنم یا اینکه تاپیک میزنم شمارم تگ میکنم  

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

خب بخونش من بخوام بگم خلاصه خلاصه میگم خخخ

پیامبر میره برای مباهله عزیزانشم میبره بعد همه میترسن حرفی بزنن چون می‌دونستن می‌بازن و کم میارن و لعن و نفرین خدا نصیبشون می‌شده بین پیامبر و خانواده اش بوده و مسیحیان که اعتقاد نمی‌آوردن

خدایا بخاطر تمام نعمتهایی که دادی شکر 

پیامبر مسیحیا رو دعوت میکنه به دین اسلام 

اما اونا قبول نمیکنن 

فرشته وحی آیه قرآنو به پیامبر میگه : بگو باهاتون مباهله میکنیم (یعنی میشینیم گروه دروغگو رو نفرین میکنیم ) 

وقتی که پیامبر با عزیزترین آدم های زندگیش برای این اتفاق میاد(امام علی و حضرت فاطمه و بچه هاشون امام حسن و امام حسین) میترسن و میگن اگه اینا با این چهره های نورانیشون مارو نفرین کنن قطعا نابود میشیم و میپذرین که عهدی رو با پیامبرن ببندن(درست یادم نیست چی بود)

بعدم این پنج تن میرن زیر عبا و این حرفا

قصد من از پست هایی که میذارم ناراحت کردن شما نیست   لطفا اگر آزرده خاطر شدید حلال کنید ممنونم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز