اولا اینو بگم که ببخشید من تاپیکام خیلی زیاد شدن می خواستم فعلا تاپیک نزنم اما نشد این مسئله خیلی واجب بود
راستش امروز من و داداشم تنها بودیم مامانم رفته بود بیرون بعد داداشم ی مدتی هست اصلا حالش خوب نیست بعدا میگم چرا بهم گفت فاطمه چند روز پیش فکر خودکشی زد به سرم رفتم در مورد قرص برنج سرچ کردم نوشته بود که درد آور و اینا خیلی نگرانش شدم همش می ترسم نکنه زبونم لال به سرش بزنه یه موقع با یه چیزی خود کشی کنه
داداشم ۱۸ سالشه کنکوریه یعنی امسال کنکورشو داد الان یه مدتی میشه که همش میگه من می خوام بمیرم این دنیا فقط برای پولدار هاست و ... کلا نا امیده ما حالا وضعمون بد نیست خونه و ماشین داریم بابام هم کلی برای داداشم خرج کرد برای درس خوندنش و به ما میگه شما فقط درس بخونید نگران پولش نباشید اما داداشم راضی نیست همش میگه خانواده هایی که پایین تر از ما هستن اصلا چرا زندگی می کنن دلش برای اونایی که مستحق هستن می سوزه بعد میگه خدا چرا میگه عدالت ولی اینطوری بعد میگه من میخوام درس بخونم دکتر شم مثلا تا سی و چند سالگی باید بخونم بعد تازه دکتر میشم جوونیم میره دیگه کی میخوام زندگی کنم خلاصه خیلی نا امید شده از زندگی نگرانم براش به نظرتون کاری از دست من بر میاد ؟ (ببخشید طولانی شد)