من ۱۵ سالم بود شوهرم دادن سال۹۲ خیلی بچه بودم فکر میکردم چه کار خفنی کردم که شوهر دارم..اومدم شهرغریب با۸ساعت فاصله بامامانم اینا..خنگ بودم نمیفهمیدم ...۲سال عقد بودم بعد جهیزیه اوردم ..چقدر بدبختی کشیدم شوهرم نمیزاشت برم پیش مامانم تا طلاق رفتم ولی خرشدم برگشتم...الان...
هستم
ای وای ، یه بار خودت رو نجات دادی باز افتادی توی چاه
خبب
تقریبا ۸سال از ازدواجم میگذره همش ۲۴سالمه درس نخوندم یه پسر ۱.۵ساله دارم ..شوهرم نمیبره منو خونه مامانم اینا همش بهونه میاره تا۱۷ ماه بعد نباید بره سر کار ولی میگه نه😭😭دلم پر میزنه واسه شهرم مامانم بابام و...
گذاشت نمی گذاشت
مگه میشه ولی خداااا خب توهم نرو خونه ی مادر اون
هروقت مامانم اینا اومدن خونمون قیافه گرفت و محل نداد جلوشون باهام بحث کرد پسرم ۶ ماهش بود کیسه صفرا عمل کردم نزاشت مامانم پیشم بمونه...من موندم و یه بچه ۶ماهه و مریضی
پسرم دنیا اومد چه دعوایی راه انداخت مامانم شبا تو اتاق گریه میکرد از دست کاراش...
۲۵ روزه شوهرم دیسک کمر عمل کرده تا۱۷ مرداد مرخصی با این که از دکتر پرسیدیم میتونه سفر بره.. ولی گفت نمیریم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
