2777
2789
عنوان

اگه شما بودین اینکارو میکردین؟

72 بازدید | 8 پست

حدودا نزدیک به دوسالی میشه که باکل خانواده شوهر قطع رابطه ایم بجز یکی از داداشای شوهرم ک خیلی ادم باخدا و انسانیه، بقیه کلا باهاشون قهریم و طی این دوسال ک مقصر اونا بودن با شوهرم دعوا کردن و قهرکردیم هنوز هیچکس سراغی از شوهرم نگرفته واین قضیه خیلی برای شوهرم ناراحت کنندس بااینکه خودش میدونه ک چقد درحقمون ظلم کردن و خودشم میگه توعمرم خانواده از خانواده ی خودم بدتر و داغونترندیدم ولی بازم گاهی یادشون میوفته و غصه میخوره حالا تصمیم گرفتم محرم ک میرم شهرمون اشتیشون بدم بنظرتون اینکارو بکنم؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکم بیشترتوضیح میدم ک نظرواقعی و دلی خودتون رو بگید، چن تارو مثال میزنم شمام قضاوت کنین، مثلا کرمانشاه سیل اومد خونه ی اونا داغون شد خونه ی دوتا از دختراش رفت راهشون ندادن ینی سرد برخورد کرده یودن اینام متوحه شده بودن ک راضی نیستن بمونن اونجا بعد خونه ی دوتا دیگ از پسراشم رفته بودن یکیشون ک خونشون خیلی کوچیکه گفته شبا جاشون موقع خواب راحت نبود مجبورشدن برن خونه ی پسر بزرگه اونم یه شب نگهدشون داشته بود فردا اورده بود سرکوچه پیادشون کرده بود دیگ هیچ جا رو نداشتن برن اینم بگم ک خیلی دخالت گر و دهن لقن هیچ ارزشی برای عروس قاعل نیستن و پیشت بشینن صدتا تهمت بت میزنن واسه همین کسی راشون نمیده منم دلم سوخت یه خونه داشتیم اون اطراف کلیدو یهشون دادیم اونجا بمونن

بعد از ۶ ماه پدرش فوت شد و یه خونه مال پسر مجردشون بود دست مستاجر یود مستاجر رفتن و اینا رفتن خونه ی اون پسر مجرده دیگ مراسم حتن پدرشم شوهرم گرفت ومخارخشو داد وقتیم رفتن حتی در خونه ی مارو قفل نکرده بودن وهیچ تشکریم نکردن یکی از همسایه ها ما زنگ زدن گفتن دزد ب خونتون زده شوهرم گف مگه خانوادم به اونحا سر نمیزنن ما کلی شوکه شدیم و مجبورشدیم از تهران بریم کرمانشاه ک وقتی رفتیم دیدیم درو قفل نکرده بودن ک ما فک کردیم دزد درو شکونده ک خودشون اعتراف کردن ما دروقفل نکردیم فک نمیکردیم دزد ییاد حالا چن تا وسیله دزدیدن قدای سرمون مگ چیشده ک شوهرم باهاشون دعوا کرد بیرون اومدیم همسایه گف ب مادرت اینا گفتیم شب  خونه پسرتو دزد زده گقته ک ولشکن چیزی نمیبرن شوهرم اینوشنید کلی عصبی شد باز ک چرا خانوادم میدونستن دزد زده حتی یه خبرندادن هیچ حتی ناراحتم نشدن یا نرفتن سر بزنن چه ریلکس برخورد کردن

دومیش مادرش به جاریم زنگ بود گفته یود امیر  ینی شوهرم  کلی ب پدرو کل خانوادت فوشای بد داده چرا ایتقد با زن امیر و امیر در ارتباطین محلشون ندین  اونم ب ما زنگ زد گریه کنون ک چرا ب پدرم فوش دادین امیرم ب مادرش زنگ زد اینبار دیگ کلی بدو بیراع گف ک زن بزرگی هستی چرا میخوای الکی دستمون ب خون الوده کنی چرا ب من زنگ میزنی غییت بقیع داداش میکنی ب اونوم زنگ میزنی غییت مارو میکنی

دوتا پسر مجرد داره ک جفتشونو دیگ پیرکرده نمیزاره زن یگیرن ماهایم ک ازدواج کردیم با پسرشون هروز نفرین میکرد ب سینه میزد ک هرپسر زن بگیره خیر نمیبنه و منم حلالش نمیکنم شیرم حرومش حالا اون دوتا جرات ندارن زن بگیرن

دیگ بگذریم ک چ تهمتا چه دروغا کلا کل خانواده باهم دشمنن و مادرش فقط یا کسی ک بهش پول بده خوب تا میکنه وقتیم نده دستشوب شر میده بچشو از چشم بقیه میندازه ، اینا خلاصشون بود ک گفتم  حالام من مادرم زنگ میزنه معلرم ک شوهرم دلش میگیرع یا کسی با خانوداش درارتباطه میدونم ک خیلی ناراحت و حسرت میخوره نمیدونم چیکارکنم  با یه مشاوره با شوهرم رفتیم حرف زدیم گفتن رابطه بااین خانواده اصلا به نفتون نیس ازشون دور باشین شوهرمم دلش نمیخواد ک اشتی کنه منم نمیدونم چیکارکنم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792