منن ناخاسته باردار شدم
چون سقط مکرر بودم هر لحظه منتظره سقطش بودم ولی وقتی رفتم سونو گرافی دکتر گفت قلبش تشکیل شده
گفتم میخاد بمونه میخاد نمونه دیگه امپول انوکسا و هزاتا دارو دیگه نمیخورم و نمیزنم
اومد و موندگار شد
شوهرم از همون دوماهگی ساز مخالف زد که بنداز
منم اوایل دوسداشتم بندازم ولی دلم بعدش نیومد
الان بیست هفتمه هنوز غر غرایه شوهرمو تحمل میکنم
هروز اعصاب خوردی دارم
بعضی وقتا میگم کاش مینداختمش و به حرفه دلم نمیکردم واقعا کشش حرفا و سرزنشایه شوهرمو ندارم
توام اگه واقعا میخای بندازی دست دست نکن
قبل از هشت هفته بندازش تا کمتر عذاب وجذان داشته باشی
منکه داغونم خدایی اصن نمیتونم تحمل کنم دیگه