اونایی ک طلاق گرفتن و جدا شدن بیان🥲😔

وقتی میبینه مادر خودم بهم رحم نمیکنه اونک غریبه است چرا رحم کنه چنتا خواستگار دیگ اومدن قبل شوهرم یکیش اوکی بود ولی گفت همه تصمیمات مادرت میگیره من دوس ندارم زنم وابسته واینجوری باشه‌ مستقل نیستی گفتم خودش نمیزاره اجازه بهم نمیده بعد خودم ازش خوشم نیومده بود وگرن ازش میخواستم اون کمکم کنه جلو مامانم واستیم .ی خواستگار دیگم ک گفت بلیط گرفته میاد سر ی مسأله معمولی شوخی کرد مامانم بهش برخورد گفت زنگ بزن بگو حق نداره بیاد .اونم لج کرد گفت مگ شهر خریدی میام .اومد و یبار گفت بیاین ملاقات رفتیم گفت خودت خوبی ولی مامانت خ بده گفت من بین ی دختر خونه با همچی مادری با ی زن مطلقه با مادرزن خوب دومی انتخاب می‌کنم با مادرت اصلا نمیتونم کنار بیام منم اونزمان هنوز نمیدونستم کارای مامانم عمدیه همش مظلوم نمایی می‌کرد ک اشتباهی بدبختم کرده هی گول شو میخوردم  از سر این شوهر دومم ک فهمیدم چ کلک ها دوتایی بهم زدن دیگ قاط زدم هم اینک خونمو ازش گرفتم یکم شجاع شدم دیگ تا بگه پرتت میکنم توخیابون میگم بکن .خونم حالی بشه میرم خونه خودم. یکم عقب نشینی کرده بجاش داداشمو پارسال یادداد کرونا داشتم سرهیچ پوچ کتکم زد 

35سالمه بچم پیش خودمه 

فک کن تو کارتش یکو  ۴۰۰فقط داشت مسدود کردم داره سکته میکنه از بس خسیسه شوهرم بقیه پولاشو ریخته تو کارت خواهرش مجرده

در مورد مادرتون که گفتین 30 میلیون به شوهرت کمک کرده  خب اینکه میخواسته زندگیتون بشه  ؟

ن پول میده بجاش باهم همدست باشن بدون اطلاع من. مثلا ۴ماه بعد عقد هرچی ب مامانم میگفتم جلو خانواده شوهرم زشته یبار بیا خونشون آبروم نره .نیومد بعد  زنگ زده من شمالم خونه عمو کوچکم ک خ رذله مث مامانمه زنشم حسوده بامن بدن .گفت پاشو بیا اینجا گفتم نمیام اونا حسودن .یهو شوهرم اومده تو اتاق نگو ب کارتش ۲۰۰تومن اونروز ۲۰۰تومنم وقتی رفتیم ریخته اونو انداخته ب جون من .ک باید بریم خونه عموت.😕گفتم ن گفت مگ اونجا چ گندی زدی ک نمیری😕😕اخرم مجبورم کردن رفتیم دوروز زن عموم طاقت نیاورد کرمشو ریخت هم ب طلاهام حسودی کرد زهرم کرد هم سر غذا منت گذاشت سرم بعدم سر ی کولر الم شنگه راه انداختن جیغ داد آبروم رفت جلو شوهرم ‌فهمید چفد بدبختم روش بیشتر باز شد بهم .برگشتیم گفت انقد عموعمو میگفتی اینا بودن 💔

پول میده تا طرف واسش پاچه خواری کنه همدست کاراش بشه 

اما پروسه طلاق طولانی تر میشه حتی اگه دلیل محکمه پسند داشته باشی

در حال جداییم گلم اصلا نمیتونم با همچین مردی زندگی کنم 

بغیر همه اینا من زنی بودم که تو خونه خودم جرعت نداشتم بدون اجازه مهمون دعوت کنم حتی نزدیکانم برای هر کاری باید اجازه میگرفتم 

من میترسم بفروشه یا بنام مادرش کنه، حق بچه هامه، ترجیح میدم از حقم بگذرم و راحت ازش جدا شم، دیگه کشش ندارم، واگذار میکنم به خدا

خیلیا رو دیدم قسط بندی کردن سالی دو سکه، همونم طرف نمیده، همش باید بره دنبال مامور، دیگه زندانم نداره، تازه بعدش مجبوری به زندگی ادامه بدی چون لج میکنه و طلاق نمیده و فقط عمر منه که تو راه دادگاه و کلانتری حروم میشه

چند روز پیش تو تهران، شوهره، زنش و مامور پاسگاه رو با اسلحه کشت