حس عجیبی دارم
مثل نوجوان تو دوران بلوغش که نه بچه اس نه بزرگ
از طرفی هنوز دوس داره بره بیرون شبطونی کنه از اون ور سبیل داره همه ازش توقع عقل دارن
همش دچار حس تناقضم
بین حس خوشبختی و بدبختی...
نمیدونم به همه ارزوهام رسیدم یا نه...
اگه برسم به ارزوهای باقی مانده آیا دیر نیس؟؟؟