شوهر من مادر و پدرش هردو کارمند بودن واختلاف سنیش با خواهربرادرش زیاد بوده مادرشوهرم خودش میگه همیشه از بچگی پول تو دستش زیاد بود خودشم میگه هم مامان بهم پول میداد بچگی هم بابا هم داداش...
بعد مدلش همیشه لارج خرج کردن بودنه الان حقوقشم کم نیست ولی زیادم نیست ولی ب نسبت درامد خیلی خرج میکنه خیلییییی بعد هرچی میگم میگه بخدا بخاطر توعه میگم بابا من ب بدهکاری و وام راضی نیستم نکن باز نا احت میسه ولی چندوقت بعدش روز از نو روزی از نو. برا تولدم یه دستبند نسبتا سنگین گرفت بعد یه مشکلی برام پیش اومد برا اینکه حالمو خوب کنه برد منو خرید هی گفت بگیر هرچی لازمه فکرشو کردم منم خریدم بعد چند روز فهمیدم هم طلای تولدم هم خزیدا از وامی بوده که برای یه کار وااجب و یه قسط سنگین روش حساب کردیم. دارم روااانی میشم از دستش خل شوم چکارش کنم؟
کلا از اول مدلش اینطوریه بریز بپااااش، خواهرم میگفت ماداریم خونه میسازیم دستمون تنگه توروخدا هرسری میاد خونمون نذار انقدر خوراکی و... بخره ما شرمنده میشیم نتونیم جبران کنیم ولی گوشش بدهکار نیست
این ولخرجیش داره دیونم میکنه سطح ولخرجیش با درامدمون یکی نیست😞