خانواده اش همون روز که جواب دادیم بهشون اومدن خونه مون برای تاریخ عقد و عروسی بابام گف هر وقت باشه ما مشکلی نداریم مامانم گف یه سال نامزد باشن بیشتر اشنا شن خیلی اصرار کردن که نه زودتر باید ازدواج کنن به خودش گفتم بزار یکم بگذره گف ما آشنا شدیم با هم نیازی به شناخت نداریم نمیتونم ازت دور باشم .. قرار شد ۲۵ مرداد عروسیمون باشه . ما از الان خریدامونو اماده کردیم . امروز زنگ زده به بابام که چرا انقد کشش بدیم شما که همه چیتون آماده هست زودتر مراسم رو بگیریم گفته هفته بعد چهارشنبه پنجشنبه خوبه بابامم گفته نظر دخترمو باید بخوام خبرتون میکنم 
زنگ زده بهم میگه عزیزم چه فرقی داره الان یا ماه بعد قبول کن اگه چیزی میگم به صلاح هر دومونه ..👩👩�