اول یه توضیح کامل بدم بعد میرسیم به گفته های عمه شرورم... من ۴ تا عمه دارم . ۳ تا هم عمو . بعد مامان بزرگمو ما نگه میداریم. حالا چون از مامانم یکم حرف شنوی داره ، غرغر نمیکنه . قبلا تو چاش ادرار هم میکرد . بعد یکی از عمه هام همسرش فوت کرده ، با پسراش و دختراش و عروساش و خانواده برادر شوهرش توی یه منطقه تو روستا زندگی میکنن ، ما هم چون تابستونا اغلب میریم روستا واسه هوای خنکش ، بابام با پسرای این عمم حرف زد ، گفت اگه تکه زمینی چیزی داشته باشید من بخرم اینجا وام بگیرم خونه بسازیم که تو خونه خودمون بیایم تفریح راحت تریم . چون نزدیک محیط خونه شما هم هست به هرحال امن تره تا پیش غریبه که تو نبود ما حواسش به خونه باشه . خلاصه که ما یه زمین از پسرعمم گرفتیم و دنبال وام افتادیم چون خارج از محوطه بود وام نمیدادن ، یه عالمه هم دنبالش افتاده بودیم ، توی این اوضاع یهو عموی پسر عمم اومد برای پدرم پیغام فرستاد و خط و نشون کرد که اگه فلانی بیاد تو این منطقه خونه بسازه من خونشو میریزم 😐😐 پدر به بچه های خواهرش خیلی محبت و لطف کرده حتی کلی احترام این کفتار پیر رو نگه میداشته ، عمم یک کلمه حرف از دهنش در نیومد که چرا با برادر من اینطوری حرف میزنی حتی پسرعمه هامم حرفی نزدن به عموشون ، یکی از پسر عمو هام زنگیده به بابام میگه که خب عمو از دایی به ما نزدیک تره و عمو شیرین تره و از این حرفا 😐😐 خلاصه که ما بیخیال خرید زمین شدیم و قید رفتن به روستارو هم زدیم . مامان من میخواست ارث پدریش رو بگیره و برادرش نمیداد ، مادرمم با بابام میرفت شهر داییم اینا تا اونجا شکایت کنه . دایی اینا هم با عمم اینا تو یه روستا هستن . توی این رفت و امد ها و شکایت ها ، دوتا از عمه هام از روستا اومدن اومدن شهر و خونه ما . یکی عمم که سکوت کرد مقابل حرف برادر شوهرش و یکیش هم عمه شرور و بدبختم .
من اصلا از فامیلامون خوشم نمیاد به خصوص از عمه هام ، اوقم میگیره ازشون ، به مامانمم صدبار گفتم به اونا خوبی نکن ولی گوش نمیده و ضرر میکنه . مامانم با بابام که میخواستن برن شهر روستای داییم اینا دنبال شکایتشون ، این عمم اینا هم باهاشون رفتن .
حالا بعد از یه ماه عمه شرورم زنگ زده به بابام که من از زنت گلایه دارم . بابام گفته که چیشده . عمم برگشته گفته که زنت از کیفم تی تاپ دزدیده 😐😐😐😐😐😐😐😐😐 یعنی من این سم رو شنیدم مردم از خنده 😐😐 اخه ما چرا باید تی تاپ بدزدیم؟؟
بعدم برگشته گفته که مادر منو ، زنت اذیت میکنه و فلان و پول کمیته رو میگیرین میخورین . خداشاهده مادر من و کل خانوادمون چقدر به مادربزرگم خدمت کردیم . مامان بزرگم رو فرش تازه مادرم ادرار کرده بود ، بابامم داشت میدید مامانم چه زحمتی میکشه . مادر بزرگم رو بردیم روستا ، مریض شد رفت خونه این عمم ادرار کرد درجا فرستادن بیمارستان و نتونستن یه روز مادرشو نگه دارن بعد حالا زبون هم داره . تو این دوره زمونه کی مادرشوهرشو نگه میداره و زیرشو تمیز میکنه اخه . حالا خوبه اصلا هم وضع زندگیشون خوب نیس و مریضی زده تا حلقش 😒 ما خودمون ۷ نفریم تو خونه که با مامان بزرگم میشیم ۸ ، پدرم هم تنهایی کار میکنه ، چجوری ببینین خرج مارو میده اخه . بخدا یکی از عمه هام شهر ما زندگی میکنه ، دو روز نمیبره خونش نگه داره مبادا اینکه ادرار کنه و... مامانم خونش به جوش اومده بخدا زنگ زد به دخترعمم که بره ننشو ادب کنه . ما با اینا چیکار کنیم اخه؟؟