سلام دوستان. به راهنماییتون نیاز دارم. امشب خونه پدرم بودم و زن داداشم اونجا بود، بحث خربد خونه و طلا شد که دختر من که 6 سالشه بهش گفت وای خاله نگاه مامان من چندتا طلا داره تو خیلی کم داری من سریع گفتم طلاهای من همش قرضیه به زودی باید فروخته بشه و گفتم وقتی خاله طلا داشت من هیچی نداشتم، انشاالله بیشتر میخره. ولی بازم احساس میکنم زن داداشم ناراحت شده. از دست دخترم عصبانی ام و از خودم متنفرم که کجا اشتباه کردم که بچه 6 ساله این حرفو زده. الان همه طلاهامو دراوردم که بگم فروختم و دخترم تنبیه بشه و بهش بفهمونم دیگه چنین حرفی نزنه، بنظرتون نیازه بازم معذرتخواهی کنم، چکار کنم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
واقعا فکر کردین ؟من انقدر حوصله دارم که طلاق بگیرم ؟؟ من واقعا حوصله ندارم بخام این زندگی این همسر این خانواده رو ترک کنم که بخام دوباره ..ازدواج کنم تشکیل خانواده بدم...دوباره ۳سال طول بکشه فرمان اون زندگی اون مرد اون خانواده همسر رو به دست بگیرم؟؟فرهنگشون طبقه خانوادشون بشناسم.دوباره خاهر شوهر مادر شوهر بازی رو تحمل کنم؟ حوصله دارم ؟؟بخام جاری مادرشوهر خاهر شوهر بشناسم از سر زندگیم بازشون کنم؟؟ هرچند همسرم بد هم باشه.... بخام داخل خانواده همسر برا خودم جایگاهی درست کنم؟؟؟اعتماد اطرافیانو کسب کنم؟؟.من انقدر عمر میکنم ؟؟واس اینکار؟؟؟این حوصله اعصاب دارم؟؟؟پس عمری وقتی واس این شوهر این زندگی گذاشتم چی؟؟؟؟مگر همینجوری کشکی هست ؟؟؟؟خیر جانم ..(دیالوگ نوید محمد زاده)من میمونم اینجا حقمو میگیرم موندم حقتونو کف دستتون بزارم😃 اینارو درست میکنم...با همین آدم ها..همین تیکه ها پازل مو میچینم .....زندگی بازی حکم هست وقتی برد میزنن کارت هارو معلوم نیست به تو چی میفته شاید بهترین دست...شاید بدترین دست...ولی مجبوری با همون دست بازی کنی..با همون کارتا منتها..باید بدونی کدوم کی استفاده کنی که بازی رو ببری....توی شطرنج باید بشناسی مهره هاتو کدومو کجا بزاری....تو کل عمر وقت نداری که صرف شناختن مهره های زندگیت کنی .....پس با همینا بازی کن.. _زندگی یک قماره_ من شاید قمار بلد نباشم...ولی وسط بازی هم حق جا زدن ندارم...این قانون بازی حکم هست____کاربر ۹ساله سایتم
۲۵ مرداد ۱۴۰۰ نحس ترین روز زندگی من بود … روزی که از خواب پاشدم گفتم صبحانه بخورم به بابا زنگ بزنم حالشو بپرسم اما …. گفتن یتیم شدی … بدبخت شدی …. دیگه زندگی برام تموم شد … همون روز همون ساعت من مردم … لطفا برای پدرم و ارامش خودم یه صلوات بفرستید 😔😔😔 خیلی زیاد محتاجم ….
«وقتی بچه هستی، مدام از تو میپرسند: «حالا فرض کنیم همهی مردم خودشون رو انداختن توی چاه. تو هم باید این کار رو بکنی؟». وقتی بزرگ میشی ماجرا فرق میکنه. آدمها بهت میگن: آهای. همه دارن میپرن تو چاه. تو چرا نمیپری؟!