هیچی نمیشه آخه کمم دخترخاله ندارم که
اما خب بی خیال میخوام دوباره مهمونی بگیرم دعوت شون کنم اصلا میخوام یه بار جاریم با کل بچه هاش و شوهراشون با خواهرم و خانوادش بگم هم خواهرم هم جاریم به گردن مون حق دارن خواهرم کلی چیز بهم میده جاریم عشایرن انقدر دست و دلبازن که حد نداره هر چی درست کنه از روی کوه می فرسته برامون بیارن اونوقت مادرم انقدر خسیسه یه چیزی می خواد از ما بگیره مثلا چند وقت پیش یکی از صندلی های میز ناهار خوری منو برد برای خودش هنوز تو شوک هستم