😱بیاین ببیبین شوهرم بهم چی گفت😱

بچه ها من غیر از شما کسی رو ندارم باهاش درد ودل کنم لطفا حرفای منو بخونین. من تو تایپکای قبلیم گفتم که شوهرم خارج زندگی میکنه ما ۴ سال از عقد و ازدواجمون میگذره. شوهر من هیچ وقت منو دوست نداشته من همیشه تو زندگیم ارزوم بود که همسرم عاشقم باشه چون بابام قبلا عاشق یکی بود و بهش نرسید و الانم اصلا مامانمو دوست نداره و مامانمم از بابام بدش میاد .مامان و بابام حتی منم دوست ندارن برای همین من همیشه دلم میخاست ی شوهری داشته باشم که عاشقم باشه و بچه هامونو عاشقانه بزرگ کنیم دوست ندارم بچه هام مثل من عذاب ببینن چون منو خواهر و برادرم همیشه از اینکه پدرو مادرمون همدیگرو دوست ندارن ناراحت بودیم ، دلم میخاست شوهرم کنارم باشه تو خونمون باشم و بچه دار شم ولی الان شوهرم بهم میگه یک ماه دیگه میام ایران و بچه دارت میکنم میگه من ۴ سال عمرم حروم شده من واسه بچه باهات ازدواج کردم .من هر چقدر بهش میگم من دوست دارم بیام اونجا کنارت باشم بعد بچه دار شیم قبول نمیکنه حتی بهش گفتم ی زن دیگه بگیر گفت نمیتونم صب تا شب دعوای دو تا زن و تحمل کنم. از طرفی ام من میخاستم بینی مو عمل کنم ارزومه اینکار انجام بدم ولی اگه یه ماه دیگه بچه دار شم نمیشه عمل کنم و بعدشم اگه کارام درست شه برم پیش شوهرم دیگه نمیتونم عمل کنم چون همش باید براش بچه بیارم حالا این به کنار ولی اینکه قراره ی بچه دیگه ام مثل خودم تو این دنیا بیاد که هر روز ارزوی مرگ کنه خیلی ناراحت میشم ببینه پدرش مادرشو دوست نداره نابود میشه ببینه پدرش کنارش نیست ( اینو میگم چون معلوم نیست کارای خارجم کی درست بشه) تازه موقع زایمانمم باید تنها باشم، و الانم خیلی دلم شکسته چون توی این ۴ سال شوهرم هیچ وقت بهم محبت نکرد ولی چند وقت پیش یهو شروع کرد محبت کردن همش میگفت دوست دارم خیلی دوست دارم منم تعجب کرده بودم من احمق نبودم فهمیدم که ی جای کار میلنگه چون ادم همیشه فرق دوست داشتن واقعی با دوست داشتن الکی رو میفهمه خلاصه خیلی باهام خوبی میکرد گفت چون ارزونه بینی تو عمل کنی عمل کن منم خیلی خوشحال بودم ولی الان که این حرفو بهم زد فهمیدم همه خوبیاش واسه بچه بوده .شاید بگین تورو دوست داره که از تو بچه میخاد ولی بخدا راست میگم دوسم نداره این جور مردا هم تو دنیا هستن که فقط میخان ی نسلی ازشون باشه میخان ی عالمه پسر داشته باشن فرقی نمیکنه از کی ، و خیلی ام مرد سالاره هیچ وقت به حرفم گوش نمیده ، خیلی ازش بدم اومده میخام طلاق بگیرم ولی میگه بمیری ام نمیتونی طلاق بگیری از طرفی اگه طلاقم بگیرم باید کنار بابام بمونم که هر روز دعوا و گیر دادناشو گوش کنم ،موندم بین اینکه آبروم و انتخاب کنم و کنار مردی که عاشقم نیست و هر روز فحشم میده و کتکم میزنه و یه عالمه ازم بچه میخاد زندگی کنم یا آبروم پیش همه اقوام بره و تا اخر عمرم تنها توی این اتاقم پیش بابای بداخلاقم زندگی کنم😔