عزیزم شما قول و قراری موقع ازدواج گذاشتین دیگع که یکیش هم استقلال بودع به نظرم چون فعلا سه ماهه از ازدواجتون گذشته و شرایط اینجوریه این موضوع رو باید با خونواده تون مطرح کنین بخصوص که همسرتون دارع تهدید میکنه شمام بگو منم سه ماهه زن تو شدم میدم همونجا قبلش بودم
شاید با لحن بدی گفتی ، خواهرشم شاید خودش معذب باشه زیاد نمونه پیشتون ، بهتر بود میزاشتین ی مدت بمونه اگه نرفت اونموقع با شوهرتون حرف میزدین
بهتره که باهم نباشید بعد یه مدت به دلیل هم خونه بودن صمیمیت و رو تو روی هم باز میشه ولی اگه برات مقدوره یه کم تحمل کن یه مدت باشه آخه بچه ام نیس ۲۷سالشه
خودتون بودین می تونستین به خواهرتون بگین برو خوابگاه؟
ای بابا شرایطتت سخته دخترخالم اومدبامازندگی کردچندسال همه جوره هواشوداشتیم آخرشم بدهکارشدیم ،،دیگه آخراش خالم میگفت لباساشوشمابندازین لباسشویی واتوبزنین خسته نشه😐باباشم میگفت دخترشماباشه نیادخونه😑بی احترامیه آخرخودش دله مامانموشکست ولی تحمل کرد بعدازدوسال رفت خونشون سربزنه برگرده مامانم گفت بروخونه بگیردیگه نمیتونم مسولیتت روقبول کنم
من تازه عروس بودم عذرمیخوام تا چندماه موقع رابطه دادوجیغ میزدم از بس درد داشتم واقعا باید خیلی بی فکرباشن یک دخترمجرد بفرستن خونه تازه عروس
حق کامل باشماست
خواهرش باید بره خوابگاه
اول عروسی وقت لذت بردن از دونفر بودن نه بودن شخص سوم
ولی حرف همسرتون هم زشت بوده یعنی چی اولویت باکی
باید بدونه اولویت اول همسر آدم
به همسرت هم بگو من می‌خوام روز های خوبی باهم داشته باشیم لحظات دو نفره و...
